گزارش كارگاه مشورتي
مركز فرهنگي زنان در سال 1381 در مورد خشونت خانگي كارگاه مشورتي را به نام «كارگاه خشونت خانگي و مسئوليت فردي» برگزار نمود. در اين كارگاه 80 نفر شركت نمودند و پس از سخنراني خانم نيره توكلي در مورد خشونت خانگي و خانم ناهيد كشاورز در مورد اهميت مسئوليتهاي فردي در مقابل خشونت خانگي، افراد در سه گروه تقسيم شدند. در گروههاي فوق به كيسهايي از خشونت خانگي اشاره شد و در مورد كيسها شركت كنندگان به بحث و گفتگو پرداختند. تحقيق با 80 نفر انجام شد و محورهاي تحقيق به قرار زير بود:
1. علت خشونت
2. باورهاي غلط در مورد خشونت
3. دلايل تحمل زن
4. نتايج خشونت
5. علل استمرار خشونت
6. استراتژيهاي فردي و جامعه
علل خشونت
علل خشونت نسبت به زنان در چند مقوله طبقهبندي شد. اول بيماري رواني شوهر. دوم قدرت دادن به مردان توسط جامعه و ترجيح دادن پسران به دختران در سطح خانواده. سوم ترس و ناآگاهي زنان نسبت به حقوق خود، اين ترس در مواردي منجر به عقبنشينيهاي بيجاي زنان و در نتيجه سوءاستفاده و تهاجم مردان از اين عقبنشينيها. چهارم صبوري زنان در درگيريها و در موارد تزلزل در قدرت تصميمگيري زنان كه هر دو ريشه در تربيت خانوادگي دارد.
باورهاي غلط در مورد خشونت
باورهاي غلطي چون «سرنوشت ما اين بوده»، «مقابله به مثل عمل درستي نيست»، «مردان خداي دوم زنانند»، «زنان خوششان ميآيد كه كتك بخورند»، «زدن زن از علاقه زياده»، «خشونت جزو ذات مرده».
دلايل تحمل زن
از عمده دلايل ذكر شده اين است كه:
كجا برود؟ جايي ندارد
ترس از دست دادن بچهها
ناتواني مالي در قدرت مالي زن نيست كه بتواند از خود و فرزندانش مواظبت كند.
ترس از بيآبرويي
بردباري زن
توجيه عمل مرد توسط زن. مثل اينكه «اگه جوابشو نميدادم كتك نميخوردم»
ترس از تنهايي
اميدوار است كه اوضاع بهتر شود.
بسياري از زنان با اينكه مورد آزار و خشونت قرار گرفته و ميگيرند اما همچنان در چرخه خشونت خانگي ميمانند. چرا؟ دلايل زير از جمله مهمترين دلايل ماندن در خانه است:
1. دشواري مراحل طلاق
2. عدم حمايت خانواده از زنان
3. عدم حمايت مراجع قانوني از زن خشونت ديده
4. عدم همكاري مردم با فرد خشونت ديده و ندادن استشهاد در موقع لزوم
5. عدم مشاوره
6. عدم اطلاع از قوانين موجود
7. عدم چشماندازي براي آينده زنان
8. ترس زنان از طلاق، بيآبرويي، تنهايي، همچنين ترس از ازدواج مجدد و اشتباه مجدد.
آنچه كه اين ماندگاري پر رنج را تشديد ميكند، تحت فشار قرارگرفتن زنان توسط مردان به دو علت: اول اينكه حق حضانت فرزندان با پدر است (متكي به حضانت فرزندان) و حاضر نبودن مردان به طلاق زن (قانون خانواده).
در اين رابطه سريالهاي تلويزيوني كه مبلغ خشونتاند و ارزشگذاري بيش از حد ظاهري جامعه به مقام مادر، حفظ كيان خانه نيز در ماندگاري زنان بيتأثير نيست.
نتايج خشونت
ـ از بين رفتن اعتمادبهنفس زن
كم شدن تواناييهاي زن و نابودي تدريجي رواني زن به طوري كه زن خود را قادر به انجام ـ هيچ كاري نميبيند.
ـ افسردگي شديد
ـ اضطراب
ـ خودخوري
ـ احساس ناراحتي، خستگي و كسلي
ـ احساس ناامني
ـ تنفر از زن بودن
ـ تأثير سوء بر فرزندان خشونت ديده: خشونتپذير (دختران)، خشونتگر (پسران).
استراتژيها
الف: استراتژي فردي
ب: استراتژي جامعه
الف:
1. بازنگري ارزشهاي خود
2. آگاه شدن از حقوق فردي و انساني و شناخت قوانين (آگاهي حقوقي از عقد نامه و شرايط ضمنالعقد)
3. روحيات ضد زن را در خودمان از بين ببريم
4. تحقير نكردن زنان خياباني
5. تغيير نگرش نسبت به زنان خشونتبدني
6. بيان و افشا مشكلات و ناسازگاريها
7. عدم شرمندگي خشونت ديده
8. عدم سكوت زنان و اطلاع دادن آزار جنسي به افراد مطمئن يا سازمانهاي غير دولتي
9. عدم توجيه خشونت در هر شرايطي مثل خستگي، عصبانيت و گرفتاري
10. ترويج فرهنگ ضد خشونت در جامعه
11. مقاومت در برابر خشونت و بعضاً مقابله به مثل در مقام دفاع از خود
12. مراجعه به روانشناس و مشاور
13. استراتژيهاي حقوقي چون به اجرا گذاشتن مهريه و رفتن به دادگاه و شكايت كردن و گرفتن حضانت
14. طلاق
15. آموزش
16. ديدن معايب در مردان نه در زنان
17. اطلاع
ب:
1. توانمندسازي زنان
2. آگاهي دادن به كودكان از نظر آموزش جنسي
3. توجه رسانهها به زنستيزي و نقد آن
4. حمايت پليس از فرد خشونت ديده
5. اجراي قوانين موجود و تصويب قوانين جديد
6. ايجاد خانههاي امن
7. عدم توجيه خشونت تحت هر شرايطي
8. تغيير ديد جامعه نسبت به خشونتگر و خشونت ديده (خشونتگر بايد شرمنده شود نه خشونت ديده)