کدمطلب:1

 
كودك‏آزاري فقط كتك زدن و شكنجه نيست!

12/6/2003
نيره توكلي

 
 

   1. منظرة جالبي است: در گرماي نيمروز تابستان، زير تيغ آفتاب، كودك دو سه ماهه‏اي را توي كالسكه‏اي خوابانده‏اند. پدر و مادرش، كه به نظر مي‏رسد هردو عقب‏ماندة ذهني‏اند، نان سنگك داغ خوشمزه‏اي خريده‏اند كه، آن را در دستمالي پيچيده‏اند و به روي پاي طفل گذاشته‏اند. طفل بي‏حال، اما كلافه، به نظر مي‏رسد. ولي پدر و مادر شنگول و بي‏خيال كالسكه را مي‏رانند. آنها سرايدار ورزشگاهي‏اند كه من پسرم را براي آموزش شنا به آنجا برده‏ام و در انتظار پايان كلاس شاهد اين صحنة جذاب كودك‏آزاري درآن نيمروز داغ تابستاني‏ام كه ظاهراً هيچ معترضي هم ندارد.
2. منظرة جالب تري است: در پشت بام بي‏حفاظ اداره‏اي كه پشت ادارة ماست و پنجرة دفتر كارم رو به آن باز مي‏شود، چندين بچة قد و نيم قد، از نوپا بگير تا چهارـ پنج ساله، سرگرم ورجه و وورجه‏اند. هر بار كه يكي از آنها به لبة بام نزديك مي‏شود، جانم به لبم مي‏رسد و چندين بار، بي‏رعايت شئونات اداري، از پنجرة اتاقم فرياد كشيده‏ام“آي بچه، از لب بام برو كنار!”
اين منظره هر روز تكرار مي‏شود تا يك روز احتيار از كف مي‏دهم و از اداره مي‏زنم بيرون و سراغ ادارة پشتي مي‏روم. در داخل آن اداره هيچ كس نه مي‏داند كه بچه‏هاي سرايدار بر سر پشت بام مشغول چه كاري‏اند و نه ظاهراً اهميتي به اين موضوع مي‏دهد. به من هم مي‏گويند“ خانم، شما خاطرتان را ناراحت نفرماييد، لابد خودشان پدر و مادر دارند.”
3. منظرة باز هم جالب تري است: اتومبيل پيكاني از كنار ماشين تان به سرعت سبقت مي‏گيرد و مي‏گذرد. پسربچة هفت ـ هشت ساله‏اي روي لبة پنجرة جلو (دست شاگرد راننده) نشسته و در حالي كه تمام تنه‏اش از ماشين بيرون است، پيروزمندانه برايتان دست تكان مي‏دهد. اتومبيل، با همان سرعت كيلومترها از تو دور مي‏شود و تو كيلومترها مي‏تواني كودك را ببيني كه تقريباً تمام تنه‏اش از ماشين بيرون است و لابد رانندة ماشين(پدرش) هم دارد از هنرنمايي فرزندش كيف مي‏كند.
4. در شمارة دوشنبه ششم اسفند ماه هشتاد، در روزنامة‏ ايران، خبري از تصادف فاجعه ‏بار يك كاميون با موتور سيكلتي آمده بود كه چهار سرنشين داشته: دو بزرگسال و دو كودك خردسال. گويا هر چهار نفر به‏شدت صدمه ديده بود‏ه‏اند، اما راننده (پدر خانواده و پسر خردسالش) در دم كشته شده بودند. در روزنامه با لحن غم انگيزي از كشته شدن اين دو نفر، قسي القلب بودن رانندة فراري كاميون و اين كه“ مهماني شبانة اين خانواده خوشبخت” را به هم زده بوده و فرار كرده بوده صحبت شده بود. اما چيزي كه در اين ميان اشاره اي به آن نشده بود اين بود كه چرا بايد موتور سيكلتي چهار نفر سرنشين را بدون هيچ وسيلة ايمني سوار كند.
در خيابان هاي امروز ايران شاهد اين هستيم كه برخي از پدر و مادرهاي مسئوليت‏نشناس فرزندان بي‏گناه و بي پناه خود را چهارتركه و پنج تركه سوار موتور سيكلت هايي مي‏كنند كه كوچك ترين امنيتي ندارد و در خيابان هاي شلوغ تهران بدون كوچك ترين وسايل ايمني و كلاه كاسكت و بدون رعايت مقررات رانندگي ويراژ مي دهند. تا كي بايد شاهد اين باشيم كه پدر و مادرها ، كه بايد نخستين حاميان كودكان بي پناه خود باشند، گاه حتي آنها را در صندوق عقب اتومبيل ها و اتاق عقب وانت ها، تنها و بدون هيچ حفاظي رها مي‏كنند. شما هم حتما در خيابان هاي تهران شاهد حركات آكروباتيك كودك دوساله‏اي بر روي ميله‏هاي اتاق عقب وانتي در حال حركت بوده‏ايد كه همة تماشاگران را دچار نگراني و اضطراب كرده، مگر پدر و مادر خودش را، كه با خيال راحت در اتاق جلو وانت نشسته‏اند.
حتي در كشورهايي مانند امارات اگر سرنشينان اتومبيل هاي سواري از پنج نفر تجاوز كنند يا كمربند ايمني نبندند يا كوچك ترين موردي در نقض مقررات ايمني و راهنمايي و رانندگي پيش آيد، پليس فورا با آن مقابله مي كند. اما در ايران به هيچ وجه اهميتي ندارد كه طفلي در جلو ماشين، به گونه‏اي رها شود كه با اندك ترمزي خطر اصابت سرش با شيشة جلو اتومبيل وجود داشته باشد يا نوزادي شيرخوار، كه هنوز حرف زدن هم ياد نگرفته، در آغوش مادرش و به همراه دو سه برادر و خواهر ديگرش محكوم به موتورسواري بدون هيچ وسيله ايمني باشند. زيرا در اينجا همه كس از رانندة فراري نگونبخت بگير تا هر غريبة ديگري مسئول حفظ جان كودكان هستند، مگر پدر و مادر خود آنها.
5. گاه و بيگاه در روزنامه‏ها اخباري به چشم مي‏خورد كه نشان دهندة سهل‏انگاري والدين اطفال در حفظ جان و سلامت آنهاست. مادري خسته كه شب به روي طفل يكماهه مي‏غلتد و باعث خفگي او مي‏شود. مادر ديگري كه طفل خردسالي را تنها در خانه‏اي پر از وسايل خطرآفرين الكتريكي و غيرالكتريكي رها مي‏كند تا او با چاقوي آشپزخانه به خودش آسيب برساند و مواردي ديگري از اين قبيل.
از آنجايي كه در اين مملكت زنان ملك طلق شوهر خود و كودكان ملك طلق خانواده به شمار مي‏‏آيند، حيات و ممات زنان، پس از ازدواج، و حيات و ممات كودكان، پس از به دنيا آمدن، يكسره به كف باكفايت رئيس خانواده و محدودة امكانات او سپرده مي‏شود.
هنوز اين تفكر در جامعة ما بسيار نيرومند است، كه چون “بچه سر سفرة پدرش مي‏نشيند”، نه خودش و نه هيچ كس ديگرحق ندارد دربارة آنچه بر سر اين سفره بر سرش مي‏آيد، چون و چرا كند و جامعة غربي كه با نهادهاي مدني خود در اين موارد چون و چرا مي‏كند، جامعه‏اي است كه حق نان و نمك را انكار مي‏كند. نتيجة اين طرز فكر مناظري است كه هر روز در گوشه و كنار شهر مي‏بينيم: كودكي كه خوشبختانه(!) بر اثر تمهيدات گوناگون پدر و مادرش، در زمان پيش از تولد يا پس از تولد معلول شده، منبع مغتنمي است براي تكدي و نان درآوردن و برقراري رابطة نان و نمك.
تا زماني كه نهادهاي مدني جامعه حق هيچ گونه دخالتي در حيات و ممات و چگونگي پرورش كودكان يا نظارت بر حفظ حقوق انساني آنها نداشته باشد، از اين مناظر فراوان خواهيم ديد.
كودك‏آزاري در كتك زدن و سوزاندن و داغ كردن عمدي كودكان يا تجاوز به آنها خلاصه نمي‏شود. كودك‏آزاري شامل فراهم آوردن شرايط خطرزا و آسيب‏زا براي كودكان نيز هست. جامعه و افكار عمومي نبايد به اين نوع كودك‏آزاري ها بي‏اعتنا باشند. در قانون نيز بايد براي پدر ومادرها يا ديگر سرپرستان سهل‏انگاري كه باعث آسيب‏ديدگي يا مرگ كودكان مي‏شوند مجازات هايي در نظر گرفته شود. در قانون مدني بسياري از كشورها موادي براي مجارات يدر و مادرهاي سهل‏انگار گنجانده شده. چندي پيش، در يكي از كشورهاي اروپايي مادري كودكان خردسالش را در وان حمام گذاشته بود و با شنيدن زنگ تلفن چند دقيقه‏اي رهايشان كرده بود تا به تلفن جواب دهد. پس از بازگشت متوجه شده بود كه طفل كوچك تر بر اثر خفگي در آب جان سپرده. قانون آن كشور اين مادر را به جرم سهل‏انگاري در مراقبت از كودكانش محاكمه و محكوم كرد. طيق قوانين كشور كانادا، والدين يا سرپرستان كودكان حق ندارند كودكان زير 16سال را، بدون فردي بزرگسال كه مرافبت از آنها را به عهده بگيرد در خانه تنها بگذارند.
كودكان انسان هايي خردسال‏اند كه، همچون همة انسان ها، حق و حقوقي بر آنها مترتب است. اين حق و حقوق نبايد، به دليل اينكه سر سفرة پدر و مادر يا ديگر سرپرستان خود مي‏نشينند، از آنها سلب ‏شود و يكسره در اختيار والدين يا ديگر سرپرستان آنها قرار گيرد. به كودكان نبايد همچون ملك طلق والدين نگريست،‌ زيرا پيامدهاي آسيب‏ديدگي كودكان به سطح خانواده محدود نمي‏شود. گذشته از مرگ و مير آنها، هر نوع آسيبي،‌ مانند عقب‏افتادگي بر اثر ضربة مغزي يا فلج شدن، هزينة گزافي است بر دوش جامعه.
وظيفة رسانه‏ها و مطبوعات است كه افكار عمومي را متوجه مسئوليت پدر و مادرها در حفظ نكات ايمني براي فرزندان خود بكنند. پدر و مادرها بايد بفهمند كه رها كردن كودك به دست موقعيتي ناايمن و خطرناك، مانند موتورسواري چندتركه، بدون كلاه ايمني و لباس مناسب براي اين كار جنايتي است در حق او. مردم و پليس راهنمايي و ديگر مسئولان نيز نبايد در برابرنقض آشكار حقوق كودكان بي‏اعتنا بمانند.

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 0          آرشيو