کدمطلب:14

 
فرار دختران ایرانی: گریزی از بند خشونت چند وجهی

3/19/2004 2:29:32 AM
شعله تهرانی

 
 

   • بروز مکرر تن فروشی برای بقا به عنوان یگانه راهکار نزد دختران متواری از خانه(پدری) خود نمایانگر حضور گسترده خشونت و عدم پذیرش زنان به عنوان افراد مستقل در سطح جامعه است.


تریبون فمینیستی ایران:
یکی از نمونه های بارز و رو به افزایش خشونت علیه زنان در سال های اخیر در کشور پدیده فرار دختران از خانه است. علیرغم عدم وجود آمار دقیق و اطلاعات مبتنی بر تحقیقات, پدیده فرار دختران از منزل در سال های اخیر در ایران رو به رشد بوده است.
درک و بررسی پدیده فرار دختران از منزل, ملزوم بررسی مفاهیم ارزشی و کلیدی دیگری است چون مفهوم "بکارت" و معانی مجازی فرهنگی "دختر بودن" در چهارچوب نظام کهن مردسالارانه و متعصب مذهبی ایران و خصوصا درک همه جانبه از عمق و ابعاد گسترده خشونت علیه زنان در جامعه.
گستاخی نهفته در عمل گریز از حیطه کنترل و حفاظت مردان ( که به ویژه مترادف است با مفهوم خانه و خانواده بنا بر نگرش سنتی) یکی از مهم ترین عوامل موثر در ایجاد فضای رعب آور و بازتولید تابوهای متعدد فرهنگی حول پدیده اجتماعی دختران فراری است. آنچه پدیده دختران فراری ایران را از سایر نمونه های مشابه اجتماعی آن در سطح جهانی متمایز می سازد تنوع علل گریز از خانه در وهله نخست است. به عبارت دیگر نوجوانان دختر در ایران بر خلاف سایر کشورها - که فقر مادی انگیزه اصلی گریز از خانه و هجرت به خیابان است – به دلایل گوناگونی که همگی جاکی از وجود و بروز پیاپی خشونت در محیط خانوادگی ایشان است تصمیم به فرار می گیرند و نیاز مالی فرد یا خانواده وی تنها بخشی از جامعه دختران متواری را شامل می شود.
گریز از بند خشونت جسمانی و یوغ اعتیاد و اسارت های جنسی و همچنین امید به آغاز زندگی نوین و مستقل از جمله دیگر انگیزه های رایج در تصمیم به فرار دختران و هجومشان به شهرهای بزرگ به ویژه تهران است. بنابراین در درجه نخست هر پژوهش رسمی و علمی ملزم است که ساختار و جایگاه خانواده را بازبینی کرده و تصور مثبت ولی نادرست و افراطی رایج در فرهنگ مان از این پدیده را به نقد بکشد. تحقیقات معتبر باید در بررسی خود بر ناامن بودن محیط خانه برای افرادی که از آن گریزان می شوند تاکید کنند.
از سوی دیگر گرچه فرار یک دختر از منزل معادل برقراری رابطه جنسی برای بقا توسط وی نیست اما به دلیل بالا بودن احتمال وقوع این امر به ویژه در چند روز ابتدای فرار بررسی پدیده اجتماعی فرار دختران با تحقیق حول جمعیت زنان ویژه و روسپی های جوان در هم تنیده شده است. در اینجا دو نکته را لازم به تذکر می دانم. اولا بروز مکرر تن فروشی برای بقا به عنوان یگانه راهکار نزد دختران متواری از خانه(پدری) خود نمایانگر حضور گسترده خشونت و عدم پذیرش زنان به عنوان افراد مستقل در سطح جامعه است. به عبارتی دیگر اگر نظام دولتی و جامعه ما ابزار و کانون های متعدد و قابل دسترس دیگری را برای امرار معاش و گذران وقت برای دختران (و پسران جوان) تولید و تثبیت کرده بود اولین ساعات رهایی از قید و فشارهای موجود در خانه اینچنین ساده معادل با تن فروشی و درگیرشدن شان در باندهای فحشا نمی شد.
نکته دوم آنکه از منظر فرهنگی نیز دختر فراری, زن خیابانی و روسپی های جوان در ذهنیت عامه ما همواره مترادف همدیگر قلمداد می شوند. ریشه این نگرش عمومی را می توان در سطحی وسیع تردر فرهنگ مان جویا شد که در آن زنان و دختران دراجتماع ما همواره معادل هستند با کاربرد صرفا جنسی ایشان (آن هم برای مردان جامعه ما). " بکر بودن" یک تن نقطه جذابیت فرد برای تسخیر و اکتساب (لااقل تن) اوست. "گریزان بودن" وی از سویی نشانگر بی کس و کاری وی و بالنتیجه قابل دسترس بودنش برای شکارچیان تن است و از سویی دیگر زنگ خطری برای "غیرت ورزان" جامعه مردسالار ماست تا با اعمال خشونت بیشتر سعی در پنهانسازی زنان و دختران کشور نمایند. حجاب اجباری به عنوان نمادین ترین راهکار رسمی برای تامین و تثبیت "عفت زنانه" همزمان یادآور مفهوم کهن "محجوبیت" (که ساختاری مفعولی ست) به عنوان یگانه صفت نیک و برازنده برای جنس مونث در فرهنگ ما میباشد و همچنین معادل با بازتولید جایگاه اجتماعی زنان -در پرده ماندن و محصور بودن جنس مونث - در چهارچوب این نظام مردسالاراست.
غالب فعالیت های دولتی و حکومتی پیرامون "مجرم سازی" و انکار حقوق دختران فراری در ایران باقی مانده است. اخبار رسانه های کشور و پژوهش های مستقل و رسمی نشانگر آنست که تا کنون بیشترین تلاش های مسئولان امر در این زمینه حول بازگرداندن هرچه زودتر افراد به خانواده هایشان و تخلیه فوری اماکن دولتی مخصوص رسیدگی به این جماعت ( زندان ها ومراکز نگهداری موقت دولتی ) همراه با کمترین توجهی به اهمیت ریشه یابی این پدیده رو به افزایش اجتماعی بوده است. از اینرو سازمان های غیردولتی و افراد داوطلب متعددی که در زمینه های گوناگونی چون مددکاری اجتماعی روانکاوی ایجاد شبکه های کمک رسانی گوناگون ارزیابی و مبارزه حقوقی و آموزش های علمی آسیب شناسانه پدیده گریز دختران وعواقب گسترده و غالبا دردناک آن فعالیت کرده و می کنند عمیقا قابل تحسین هستند. آنچه مسلم است ابعاد وحشتناک رشد این پدیده در جامعه متلاطم مان که طیف وسیعی از نگرانی های بهداشتی (سلامت روحی و جسمانی خصوصا نسل جوان) و تنزل ارزش های فرهنگی و انسانی به ویژه نگرش عمومی نسبت به زنان و دختران در کشورمان را به همراه دارد می تواند موثرترین انگیزه برای تاکید بر اهمیت انجام پروژه های عمیق علمی و حمایت از فعالیت های موجود در این زمینه باشد.

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 9          آرشيو