«آخ جون، جرم و جنايت!» اين جمله را چندي پيش در مطب دكتر از زبان بيماري شنيدم كه با ديدن صفحه حوادث يكي از روزنامهها به هيجان آمده بود. او با علاقه به خواندن آن صفحه پرداخت و پس از مطالعه، روزنامه را بدون هيچ تاثري به كناري گذاشت. مطالعات انجام شده نشان ميدهند كه بيشترين اقبال خوانندگان نشريات به صفحه حوادث و كمترين اقبال آنان به صفحه اقتصاد است (بهرامپور، 1380) بهراستي چرا چنين است؟ نياز به هيجان براي گريز از يكنواختي زندگي يكي از دلايل استقبال خوانندگان از صفحات حوادث است. در جامعه، افراد با حجم انبوهي از مشكلات اقتصادي، اجتماعي، رواني و... درگيرند اما طنز تلخ اينجاست كه براي مواجهه با اين مشكلات، صفحات اقتصادي و اجتماعي انتخاب نميشوند بلكه مطالعه حوادث تلخي كه براي ديگران اتفاق افتاده است، به زندگي روزمره ما هيجان ميبخشد و ما را در گريز از يكنواختي زندگي ياري ميكند! جهان امروز، بهويژه براي زنان و كودكان جهان امني نيست. اگر در سطح كلان به منطقه پيرامون خود نگاه كنيم، همهجا آتش جنگ و ناامني و خشونت گسترده است. در سالهاي اخير حجم بلاياي طبيعي كه حيات ما را تهديد ميكند به شكل فزايندهاي گسترش يافته است. مشكلات اقتصادي، اجتماعي و سياسي امنيت روزمره ما را تهديد ميكند. بنابراين شايد خواندن صفحات حوادث به خواننده امكان دهد با مقايسه موقعيت خود با موقعيت قرباني، احساس امنيت كند. او با اين مقايسه مسائل و مشكلات خود را در مقايسه با قرباني بسيار كوچك ميبيند و به خود تبريك ميگويد كه در جاي «قرباني» قرار ندارد و خبرها نيز اينطور تنظيم ميشود تا اين احساس تشديد شود. يكي ديگر از دلايل اقبال خوانندگان به صفحات حوادث اين است كه نشريات جدي در كشور ما نتوانستهاند با حجم انبوه باسوادان آموزشنديده، ارتباط برقرار كنند. عدم موفقيت نشريات جدي در پيدا كردن زبان مخاطب باعث شده تنها صفحاتي كه انبوه مخاطب را جذب ميكنند صفحات حوادث و ورزش روزنامهها باشند. چرا كه تنها در اين صفحات است كه مخاطب، مطالب را با تجربه زندگي روزمره خود پيوند ميدهد، هرچند طوري اين حوادث تنظيم ميشوند كه به تجربه اجتماعي بدل نميشود و در همان سطح داستانهايي از زندگي «ديگران» باقي ميماند. اما تمايل روزافزون خوانندگان به صفحات حوادث روزنامهها چه تبعاتي دربردارد؟ شايد مهمترين تاثير تمايل روزافزون به خواندن صفحات حوادث، تهي شدن آمار و ارقام از معناي واقعي خود است. وقتي هر روزه با حجم وسيعي از حوادث روبهرو ميشويم كه در قالب داستانهاي سرگرمكننده به ما ارائه ميشوند، نه تنها خواندن فجايع در ما حساسيتي برنميانگيزد، بلكه برايمان سرگرمكننده نيز هست. شايد در تاييد اين ادعا كه كثرت اخبار جرم وجنايت در غالب صفحات حوادث روزنامهها، هفتهنامهها، رنگيننامهها و مجلات عامهپسند موجب تهي شدن بار تكاندهندگي و تفكربرانگيز اينگونه اخبار ميشود و در نهايت موجب عادي شدن و پذيرفته شدن چنين رويدادهايي از سوي مخاطبان ميگردد ذكر يك مثال بيمورد نباشد: چندين سال پيش براي دوره كوتاهي يك روزنامه به نام «حوادث» انتشار يافت كه با استقبال بسيار زيادي از سوي مردم روبهرو شد، اما به سرعت مجوز انتشار آن لغو گرديد. آن زمان اخبار حوادث در نشريات روز جاي زيادي نداشت و در فضايي كه به علت عدم انعكاس چنين اخباري، توهم كاذبي از امنيت و آرامش بر افكار عمومي حاكم بود، چاپ روزنامهاي صرفا در مورد حوادث و آگاهي ناگهاني بر وجود چنين مسائلي، توجه همگان را جلب كرد و حساسيت زيادي را برانگيخت. اما از آن تاريخ تاكنون نشريات به دليل نياز به جلب مخاطب و ايجاد تنوع در مطالب خود، خواه ناخواه مجبور به درج اخبار حوادث شدند با اين تفاوت كه اين بار چنين كاري در يك روند تدريجي صورت گرفت. هماكنون حجم زيادي از مطالب جرايد به حوادث اختصاص دارد و تعداد زيادي از نشريات نيز اختصاصا بر محور اخبار حوادث و شاخ و برگ دادن به آنها استوارند. با اين حال ميبينيم كه برخلاف آنچه كه در مورد روزنامه «حوادث» در آن زمان گذشت نه تنها حساسيتي برنميانگيزد بلكه به عنوان جزء ثابتي از نشريات جايگاه تثبيت شدهاي يافته است. اگر كشته شدن هنرپيشه فرانسوي توسط دوست پسرش، پاريس را به تكاپو انداخت و فعالان زن تظاهرات گستردهاي را در اعتراض به خشونت عليه زنان سازمان دادند مرگ روزمره دهها زن توسط شوهران، برادران و پدرانشان چه واكنشي را در ما ايجاد ميكند؟ شايد به اظهار تاسفي بسنده كنيم و شايد به خود بباليم كه شوهر ما مرد نازنيني است كه هرگز به روي ما دست بلند نكرده است. مرگ 40 كارتن خواب در سرماي زودهنگام زمستان اخير كدام يك از ما را آشفته كرد و كدام يك از ما را به تكاپويي براي حمايت از قربانيانن اين حادثه كشاند؟ شايد نحوه خبرهاي آن حادثه كه برخي اينطور القاء ميكرد كه قربانيان، مردان 13 تا 50 ساله معتاد هستند، ذهن «عادت داده شده» ما را به چنين حوادثي غلغلكي هم نداد و شايد همين «معتاد بودن»شان كافي بود كه اين حادثه را ناديده بگيريم. چند نظامي ايتاليايي در عراق كشته ميشوند، دولت ايتاليا تحت فشار اجتماعي براي خارج كردن نيروهاي خود از عراق قرار ميگيرد. اما 40 نفر از شهروندان اين كشور به دليل نداشتن سرپناه، ميميرند، مسئولان سعي در سلب مسئوليت از خود ميكنند و ما در بين انبوه حوادث بيارتباط با يكديگر به چنين فجايعي خو ميگيريم.
منبع: ـ بهرامپور، شعبانعلي، مركز مطالعات رسانه وابسته به وزارت ارشاد، 1380. |