کدمطلب:16

 
«آخ جون، جرم و جنايت!»

3/30/2004 6:00:59 AM
ناهيد كشاورز

 
 

  
«آخ جون، جرم و جنايت!» اين جمله را چندي پيش در مطب دكتر از زبان بيماري شنيدم كه با ديدن صفحه حوادث يكي از روزنامه‎ها به هيجان آمده بود. او با علاقه به خواندن آن صفحه پرداخت و پس از مطالعه، روزنامه را بدون هيچ تاثري به كناري گذاشت.
مطالعات انجام شده نشان مي‎دهند كه بيشترين اقبال خوانندگان نشريات به صفحه حوادث و كمترين اقبال آنان به صفحه اقتصاد است (بهرامپور، 1380) به‎راستي چرا چنين است؟ نياز به هيجان براي گريز از يكنواختي زندگي يكي از دلايل استقبال خوانندگان از صفحات حوادث است. در جامعه، افراد با حجم انبوهي از مشكلات اقتصادي، اجتماعي، رواني و... درگيرند اما طنز تلخ اين‎جاست كه براي مواجهه با اين مشكلات، صفحات اقتصادي و اجتماعي انتخاب نمي‎شوند بلكه مطالعه حوادث تلخي كه براي ديگران اتفاق افتاده است، به زندگي روزمره ما هيجان مي‎بخشد و ما را در گريز از يكنواختي زندگي ياري مي‎كند! جهان امروز، به‎ويژه براي زنان و كودكان جهان امني نيست. اگر در سطح كلان به منطقه پيرامون خود نگاه كنيم، همه‎جا آتش جنگ و ناامني و خشونت گسترده است. در سال‎هاي اخير حجم بلاياي طبيعي كه حيات ما را تهديد مي‎كند به شكل فزاينده‎اي گسترش يافته است. مشكلات اقتصادي، اجتماعي و سياسي امنيت روزمره ما را تهديد مي‎كند. بنابراين شايد خواندن صفحات حوادث به خواننده امكان دهد با مقايسه موقعيت خود با موقعيت قرباني، احساس امنيت كند. او با اين مقايسه مسائل و مشكلات خود را در مقايسه با قرباني بسيار كوچك مي‎بيند و به خود تبريك مي‎گويد كه در جاي «قرباني» قرار ندارد و خبرها نيز اين‎طور تنظيم مي‎شود تا اين احساس تشديد شود.
يكي ديگر از دلايل اقبال خوانندگان به صفحات حوادث اين است كه نشريات جدي در كشور ما نتوانسته‎اند با حجم انبوه باسوادان آموزش‎نديده، ارتباط برقرار كنند. عدم موفقيت نشريات جدي در پيدا كردن زبان مخاطب باعث شده تنها صفحاتي كه انبوه مخاطب را جذب مي‎كنند صفحات حوادث و ورزش روزنامه‎ها باشند. چرا كه تنها در اين صفحات است كه مخاطب، مطالب را با تجربه زندگي روزمره خود پيوند مي‎دهد، هرچند طوري اين حوادث تنظيم مي‎شوند كه به تجربه اجتماعي بدل نمي‎شود و در همان سطح داستان‎هايي از زندگي «ديگران» باقي مي‎ماند.
اما تمايل روزافزون خوانندگان به صفحات حوادث روزنامه‎ها چه تبعاتي دربردارد؟ شايد مهم‎ترين تاثير تمايل روزافزون به خواندن صفحات حوادث، تهي شدن آمار و ارقام از معناي واقعي خود است. وقتي هر روزه با حجم وسيعي از حوادث روبه‎رو مي‎شويم كه در قالب داستان‎هاي سرگرم‎كننده به ما ارائه مي‎شوند، نه تنها خواندن فجايع در ما حساسيتي برنمي‎انگيزد، بلكه براي‎مان سرگرم‎كننده نيز هست. شايد در تاييد اين ادعا كه كثرت اخبار جرم وجنايت در غالب صفحات حوادث روزنامه‎ها، هفته‎نامه‎‎ها، رنگين‎نامه‎ها و مجلات عامه‎پسند موجب تهي شدن بار تكان‎دهندگي و تفكربرانگيز اين‎گونه اخبار مي‎شود و در نهايت موجب عادي شدن و پذيرفته شدن چنين رويدادهايي از سوي مخاطبان مي‎گردد ذكر يك مثال بي‎مورد نباشد: چندين سال پيش براي دوره كوتاهي يك روزنامه به نام «حوادث» انتشار يافت كه با استقبال بسيار زيادي از سوي مردم روبه‎رو شد، اما به سرعت مجوز انتشار آن لغو گرديد. آن زمان اخبار حوادث در نشريات روز جاي زيادي نداشت و در فضايي كه به علت عدم انعكاس چنين اخباري، توهم كاذبي از امنيت و آرامش بر افكار عمومي حاكم بود، چاپ روزنامه‎اي صرفا در مورد حوادث و آگاهي ناگهاني بر وجود چنين مسائلي، توجه همگان را جلب كرد و حساسيت زيادي را برانگيخت. اما از آن تاريخ تاكنون نشريات به دليل نياز به جلب مخاطب و ايجاد تنوع در مطالب خود، خواه ناخواه مجبور به درج اخبار حوادث شدند با اين تفاوت كه اين بار چنين كاري در يك روند تدريجي صورت گرفت. هم‎اكنون حجم زيادي از مطالب جرايد به حوادث اختصاص دارد و تعداد زيادي از نشريات نيز اختصاصا بر محور اخبار حوادث و شاخ و برگ دادن به آن‎ها استوارند. با اين حال مي‎بينيم كه برخلاف آن‎چه كه در مورد روزنامه «حوادث» در آن زمان گذشت نه تنها حساسيتي برنمي‎انگيزد بلكه به عنوان جزء ثابتي از نشريات جايگاه تثبيت شده‎اي يافته است.
اگر كشته شدن هنرپيشه فرانسوي توسط دوست پسرش، پاريس را به تكاپو انداخت و فعالان زن تظاهرات گسترده‎اي را در اعتراض به خشونت عليه زنان سازمان دادند مرگ روزمره ده‎ها زن توسط شوهران، برادران و پدران‎شان چه واكنشي را در ما ايجاد مي‎كند؟ شايد به اظهار تاسفي بسنده كنيم و شايد به خود بباليم كه شوهر ما مرد نازنيني است كه هرگز به روي ما دست بلند نكرده است.
مرگ 40 كارتن خواب در سرماي زودهنگام زمستان اخير كدام يك از ما را آشفته كرد و كدام يك از ما را به تكاپويي براي حمايت از قربانيانن اين حادثه كشاند؟ شايد نحوه خبرهاي آن حادثه كه برخي اين‎طور القاء مي‎كرد كه قربانيان، مردان 13 تا 50 ساله‎ معتاد هستند، ذهن «عادت داده شده» ما را به چنين حوادثي غلغلكي هم نداد و شايد همين «معتاد بودن»‎شان كافي بود كه اين حادثه را ناديده بگيريم.
چند نظامي ايتاليايي در عراق كشته مي‎شوند، دولت ايتاليا تحت فشار اجتماعي براي خارج كردن نيروهاي خود از عراق قرار مي‎گيرد. اما 40 نفر از شهروندان اين كشور به دليل نداشتن سرپناه، مي‎ميرند، مسئولان سعي در سلب مسئوليت از خود مي‎كنند و ما در بين انبوه حوادث بي‎ارتباط با يكديگر به چنين فجايعي خو مي‎گيريم.

منبع:
ـ بهرامپور، شعبانعلي، مركز مطالعات رسانه وابسته به وزارت ارشاد، 1380.

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 2          آرشيو