تريبون فمينيستي ايران در يک آرايشگاه زنانه نشستهای. همچون هميشه کتابي را از كيف خود در آورده و مشغول خواندن هستي. زني حدودا پنجاه ساله کنارت مينشيند و پس از آنکه خوب براندازت ميکند ميپرسد: ببخشيد! سا عت خدمتتون هست؟ پاسخ ميدهي: بله. ساعت چهار و بيست دقيقه است. زن شروع به صحبت از آب و هوا و گراني قيمتها ميکند و کم کم شروع به پرسيدن سوالاتي درباره سن، شغل و تحصيلات تو ميکند و بالاخره ميگويد: شما چرا در ايران ماندهايد؟ برادر من مقيم دبي است. اتفاقا قصد ازدواج هم دارد. ميتواند با شما ازدواج کرده و شرايط اقامتتان را در دبي فراهم کند. تا حالا دبي رفتهايد؟ بهشت روي زمين است. همه چيز بهتريناش در دبي است. چشمکي ميزند و با صدايي آرام ميگويد: تا دلتان هم بخواهد مردهاي پولدار و خوش تيپ داره! دلشون هم غش ميره برای دختر ايراني! ميتونم شما را باهاشون آشنا کنم! با خود ميگويي چرا اين زن تا اين اندازه ناشي است! مگر شيوهاش يافتن همسر براي برادرش نيست؟ پس چرا از مردان پولدار آماده به غش! صحبت مي کند؟ لبخندي ميزني و به زن ميگويي: من به هيچوجه قصد ازدواج ندارم. در ضمن متاسفانه حواسم هم خيلي جمع است. گول نميخورم! زن به تندي نگاهت ميکند و با غيظ بلند ميشود و ميرود.خبر کوتاه، اما تلخ و دردناک بود.
قرار است دختران و پسران ايراني را در فجيره به حراج بگذارند. دير زماني است که به خواندن خبرهاي مربوط به دستگيري اعضاي شبکههای قاچاق زنان و دختران و انهدام خانههاي فساد در گوشه و کنار کشور خو گرفتهايم و شايد ديگر شنيدن اخباري از اين دست برای بسياراني بهت ايجاد نكند و شوكهشان نكند. اما خبر حراج دختران ايراني در فجيره، فاز جديدي از قاچاق انسان بود که واکنش هاي متفاوتي را در جامعه ايجاد کرد. معاون دادستان تهران اعلام کرد که ليستي از سر کردگان باندهاي قاچاق انسان تهيه شده و اين افراد در داخل و خارج از کشور مورد شناسايي قرار گرفته اند. روزنامه شرق نوشت سفارت ايران در امارات متحده عربي خبر حراج دختران ايراني در فجيره را تکذيب کرده است و يک مقام مطلع اضافه کرده است که فجيره شهري بياباني و دوردست است و براي چنين امري مکان مناسبي نيست.هنوز در بهت و حيرت به سر ميبري. به دوستي ميگويي حداقل انتظاري که از وزارت امور خارجه کشور دارم بررسي و حل اين فاجعه دردناک است.دوست پوزخندي ميزند و ميگويد جز اين است که وزارت امور خارجه تنها مطالبات دولت را پيگيري مي کند؟
باز با خود ميگويي درست است! مسئله فعاليتهای هستهاي ايران و نتيجه مذاکرات شوراي حکام آنقدر با اهميت است که وزارتخانه وقت بررسي و فکر کردن در اينباره را ندارد!جامعه شناسي در شرق گفته است که با شنيدن اين خبر رگهای گردن همه متورم شده است. چرا کسي در برابر مسئله فرار مغزها اينگونه حساس نميشود؟
از آن طرف زني که در دانشکده استاد توست سر کلاس ميگويد: اين دختران جمعيت زايد يا بهتر بگويم افرادي هستند که نه تنها سودي براي جامعه ندارند که باعث فروپاشي خانواده ها و انحراف مردان و زنان ديگر مي شوند!!! آري، صورت مساله را پاک کردن سهل است. چونان هميشه معلول را دو دستي چسبيدن و علت را فراموش کردن عادت ديرينه است. شاد بودن از خروج اين به زعم شما جمعيت زايد و فکر نکردن به سرنوشت دختراني که در چنگال باندهای فساد گرفتارند، دختراني که هِچ قانون و سازماني از آنها حمايت نميکند، دخترانی که براي آنها هيچ خانه امني وجود ندارد، دخترانِي که رفتارها و نگرشها و برخوردهاي نادرست ما از آنها روسپي ميسازد رفتاري همگاني است.
تلفن را برميداري و با دوستي که ساکن دبي است تماس ميگيری.از او درباره صحت و سقم ماجرا سوال ميکني. ميگويد: اينجا هر روز دختران ايراني را به چوب حراج ميزنند. در خانه هر عرب متمولي يک دخترک ايراني پيدا ميشود. ميگويد: در کاباره ها و ديسکو ها از هر سه دختر، يکي ايراني است. ميگويد در لابيهاي هتلهاي مشهور زيباترين دختران ايراني را ميتواني ببيني. ميگويد و ميگويد...با نگاهي تحقيرآميز و سرشار از سوء ظن ميپرسيدند: ايراني هستي؟ و تو زود حالت تدافعي ميگرفتي و پاسخ ميدادي: آري.... حال با لبخندي معنادار و نگاهي که سر تا پاي وجودت را ميکاود، ميپرسند: به! ايراني هستي؟ شرمگين سرت را پايين مياندازي و با صدايي که از اعماق عمِقترين چاهها به گوش ميرسد ميگويي: آری...
|