کدمطلب:32

 
خشونت مردانه

7/21/2004 3:49:42 PM
ترجمه ناهيد کشاورز

 
 

   لوموند ديپلماتيك (ژوئن 2004)
(violences mailes)
ايگناسيوراموند (Ignacio Ramonet)
تريبون فمينيستي ايران:
خشونت اعمال شده عليه زنان توسط شوهر يا دوست پسر گريبانگير بخش بزرگ و باورنكردني اي از اروپاست. خشونت و وحشيگري موجود در بطن خانواده اولين دليل معلوليت، از كارافتادگي و مرگ زنان اروپايي 16 تا 44 ساله است. يعني حتي بيش از تصادفات رانندگي و يا حتي سرطان...

در كشور هاي اروپايي، يك چهارم تا يك دوم زنان، قربانيان خشونت و بدرفتاري هستند. به طور مثال در پرتقال 8/52 درصد زنان اظهار مي دارند كه از طرف همسر يا دوست پسرشان مورد خشونت قرار مي گيرند. در آلمان هر 4 روز سه زن توسط مرداني كه با آنها زندگي مي كردند به قتل مي رسند. (تقريباً 300 زن در سال) در انگلستان هر سه روز يك زن كشته مي شود. در اسپانيا هر چهار روز يكي، نزديك به 100 زن در سال. در فرانسه به خشونت خانگي ، هر ماه 6 زن كشته مي شوند ـ هر 5 روز يكي ـ، يك سوم قربانيان به وسيله چاقو، يك سوم ديگر به وسيله اسلحه گرم، 20% از طريق خفه كردن و 10% با كتك خوردن تا سر حد مرگ (1) كشته مي شوند. در 15 كشور عضو اتحاديه اروپا (پيش از توسعه اتحاديه به 25 كشور)، بيش از 600 زن به دليل وحشيگري جنسيتي موجود در خانواده, هرساله مي ميرند ـ تقريباً دو زن در روز! (2). تصوير مهاجم، هميشه با تصور ما يكي نيست. معمولا اين تصور وجود دارد كه مهاجم داراي تحصيلات پايين و از طبقات محروم جامعه است. فاجعه ماري ترين تيگنان (Marie Trintignant) ، هنرپيشه معروف فرانسوي كه در 6 اوت 2003 توسط دوست پسرش كشته شد اين تصور را باطل مي کند.
گزارش شوراي اروپا تاييد مي كند كه ”خشونت خانگي با افزايش سطح درآمد و تحصيلات افزايش مي يابد“ اين گزارش نشان مي دهد كه در هلند ”تقريباً يك دوم عاملان خشونت عليه زنان داراي يك مدرك دانشگاهي هستند“(3).

در فرانسه طبق آمارهاي موجود اكثريت مهاجمان مرداني هستند که به دليل موقعيت حرفه اي خويش از قدرت برخوردارند. 67% درصد اين مردان مديران اداري هستند. 25% در حوزه بهداشت و سلامت شاغل اند و 4% آن ها را افسران پليس و ارتش تشکيل مي دهند. (4).

تصور ديگري که وجود دارد اين است که انواع خشونت در كشورهاي صنعتي جنوب اروپا نسبت به كشورهاي شمال اروپا فراگيرتر است, در اين باره نيز بايد محتاط بود. البته در روماني ميزان خشونت خانگي عليه زنان بسيار بالاست. هرسال به طور متوسط در ازاي هر يک ميليون رومانيايي، 62/12 زن به وسيله مردان همزي شان كشته مي شوند. اما فاجعه اين جاست كه كشورهاي بيشتر فمينيزه شده (بلافاصله بعد از روماني)، در وضعيت پارادوكسيکالي قرار دارند، در اين كشورها حقوق زنان بيشتر رعايت شده است مثل فنلاند، جايي كه هرسال، در ازاي هر ميليون فنلاندي 56/8 زن به دليل خشونت خانگي كشته مي شوند، پس از آن نروژ با (56/6)، لوگزامبورگ (56/5)، دانمارك (42/5) و سوئد (59/4) زن در ازاي هر ميليون نفر در سال كشته مي شوند. ايتاليا، اسپانيا و ايرلند جايگاه هاي بعدي در اعمال خشونت عليه زنان را اشغال كرده اند.

موارد بالا ثابت مي كند كه خشونت بلايي جهاني است كه به بهترين! شكل در جهان تقسيم شده است. خشونت در همه كشورها و قاره ها و در ميان همه گروه هاي اجتماعي، اقتصادي، مذهبي و فرهنگي وجود دارد.
قطعاً زناني هم هستند که در ارتباط با مردان با خشونت برخورد مي کنند, براي دانستن وجود خشونت تأسف بار جنس مؤنث (5) لزومي به ديدن تصاوير شكنجه هاي وحشتناك اعمال شده بر سربازان مرد بازداشتي در زندان ابوغريب عراق نيست. فزون بر اين بايد گفت كه روابط هم جنس گرايي ميان زنان نيز عاري از خشونت نيست. اما نمي توان اين نکته را کتمان کرد که در بيشتر موارد زنان قربانيان اصلي خشونت هستند.

خشونت خانگي كه سازمان هاي فمينيستي از ديرباز نسبت به اعمال آن به دولت ها هشدار داده اند (6) به چنان درجه اي از وخامت رسيده است که از اين پس بايد به عنوان نقص اساسي حقوق بشر محسوب شود. علاوه بر آن خشونت خانگي بايد به عنوان يك مشكل مهم بهداشت عمومي در نظر گرفته شود. چرا كه خشونت تنها يك حمله فيزيكي نيست بلكه شامل خشونت رواني نيز هست. تهديد، ارعاب و تهاجم جنسي از موارد مهم خشونت ها هستند. از سوي ديگر در بسياري از خشونت ديده همه انواع خشونت را با هم تجربه مي کند.

اين واقعيت که خانه مکان اعمال خشونت بر قرباني است, همواره دستاويزي براي مقامات دولتي بوده با قلمداد کردن خشونت خانگي به عنوان مشکلات حوزه خصوصي, از زير بار مسئوليت شان در کمک به فردي که در معرض خطر است, شانه خالي کنند. همه مي دانند كه امر شخصي سياسي است. اين شكل از خشونت بازتاب روابط نابرابر تاريخي ميان زنان و مردان است.روابطي كه برپايه مردسالاري و مبتني بر ايده ”نقص طبيعي زنان“ و ”برتري بيولوژيكي مردان“ بنا شده است. اين سيستم مردسالاري است كه پديد آورنده خشونت است و بايد دگرگون شود. موضوعي كه به زمان زيادي نياز خواهد داشت.

آيا تشکيل تريبونالي بين المللي و دائمي در ارتباط با خشونت عليه زنان که بسياري از سازمان هاي فمينيسيتي طالب آن هستند ضروري نيست؟

پي نوشت:
1. گزارش Henrion، وزارت بهداشت، پاريس، فوريه 2001، همچنين بخوانيد ”وحشيگري جنسيتي در خانواده“، لوموند ديپلماتيك، ژوئيه 2002.
2. پايان دادن به خشونت عليه زنان، يك مبارزه براي امروز، عفو بين المللي، لندن، 2004 و خشونت عليه زنان در فرانسه. يك تحقيق ملي، اسناد فرانسوي، پاريس، ژوئن 2002، و گزارش جهاني بر روي خشونت و سلامت، به ويژه بخش چهار، ”خشونت ايجاد شده به وسيله همسران و دوست پسران“، سازمان جهاني بهداشت، ژنو، 2002.
3. Olga Keltosaa، گزارش به جلسه پارلمان روي خشونت خانگي، رايزني اروپا، استراسبورگ، سپتامبر 2002.
4. گزارش Henrion
5. بخوانيد: گيزل حليمي ”شكنجه گر، نام زن“، ليبراسيون، پاريس، 18 ژوئن 2004.
6. ببينيد، براي مثال ” خشونت نسبت به زنان, زمينه عمل جهاني ديگر“ که توسط حرکت جهاني زنان در فروم اجتماعي جهاني در پورتو الگر در ژانويه 2002 عرضه شد.،www.marchemandiale.org ا

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 1          آرشيو