|
|
|
|
کدمطلب:37
|
|
بخوانيد و نگذريد: سرگذشتي دردناك از يك زن قرباني خشونت در دهگلان |
|
9/7/2004 3:19:18 AM
کردستان: رویا طلوعی, نگين شيخالاسلام وطني(انجمن زنان كرد مدافع صلح و حقوق بشر)
|
|
|
|
تريبون فمينيستي ايران: شريفه حدودي زني 15 ساله، اهل روستاي كوخان دهگلان است كه 10 ماه از ازدواج وي ميگذرد. او به مدت 9 ماه تحت شديدترين شكنجههاي قرون وسطايي و ضدانساني از سوي همسر و خانوادهي همسرش قرار گرفته است. شريفه داستان فاجعهانگيز خود را چنين بيان ميكند
در مدت 10 ماهي كه از ازدواجم ميگذرد، تنها يك ماه در كنار همسرم زندگي كردهام و 9 ماه ديگر به سبب طمع خانوادهي همسرم جهت تصرف يك قطعه زمين متعلق به پدرم، در دستشويي منزل پدر شوهرم به زنجير كشيده شدم. ابتدا پدرشوهرم پدرم را براي امضاي قولنامهي جعلي فروش زمين به منزل دعوت کرده و پدر بيسوادم را به نام امضا و مهر برگهي درخواست وام جهيزيه از بانك، فريب داده و از وي امضا گرفتند.
بعد از فروش زمين توسط پدرم، پدرشوهرم از وي شاكي شد و متأسفانه پدرم به علت عدم توانايي در اثبات كلاهبرداري پدرشوهرم به زندان افتاد. خانوادهي همسرم از من خواستند كه عليه پدرم شهادت دروغ بدهم و بعد از امتناع من، به منظور تحت فشار قرار دادنم مرا در دستشويي منزل غل و زنجير كرده و زنجيرها را با ميخ به كف و ديوار دستشويي وصل كردند. شبها در دستشويي زنداني بودم و روزها در جلوي آفتاب سوزان در حالي كه چوبي را از زير بغل و بازوانم رد ميكردند، با طناب مرا از ارتفاعي آويزان ميكردند. در اثر اين عمل هر دو بازوي من شكست و بدون هيچ درماني به صورت ناقص استخوانهاي بازويم جوش خوردهاند. خوراك من در اين مدت تنها اندكي خرده نان به صورت دو روز يك بار بود. به جاي آب در آفتابهي دستشويي مخلوطي از ادرار و آب به دهانم ميريختند. پايم را با بيل كشاورزي كه داراي ميخهاي درشتي بود شكستند و زخم حاصل از آن عفونت كرد به طوري كه زخمهاي آن پر از كرم شد و من كرمها را كه از زخم تنم بر روي پوستم ميلغزيدند با چشم خود ميديدم.
يك بار پدرشوهرم مرا محكم نگهداشته و مادر شوهرم با شيلنگ آب به من تجاوز كرد، جريان آب را با فشار به داخل رحمم راندند. با وجودي كه دهانم را محكم بسته بودند، اما از شدت درد باز هم فرياد ميكشيدم. اكنون تمام بدن من عفونت كرده است. پدر شوهرم بارها مرا تهديد به تجاوز توسط خود و سه پسر ديگرش مي کرد. او با اين کار مي خواست که من سکوت کنم و به شهادت دروغ عليه راضي شوم.
شبها نيز حق خوابيدن نداشتم و يك بار كه خوابم برده بود در اثر درد ناشي از سوختن به وسيلهي آب جوش كه توسط برادر شوهر 15 سالهام بر شانه و سينهام ريخته ميشد، از خواب پريدم. بارها نيز بعد از مصرف ترياك با سيخ سوزان پشتم را داغ ميكردند.
اعضاي خانوادهي همسر اين زن مفلوك 10 نفر هستند كه عبارتند از: همسر، پدر و مادر همسر، چهار خواهر و سه برادر وي، كه تمامي اين افراد در شكنجهي وي دست داشته و قابل ذكر است كه همسر نامبرده تنها 17 سال داشته و شغل وي فروش ترياك و مشروبات الكلي است. در طي مدت زنداني شدن اين زن در دستشويي، ديگران از دستشويي استفاده كرده و ادرار خود را بر سر و رويش پاشيدهاند. در هر ورود و خروج اين افراد از دستشويي، با چكش بر سر دختر ضربه ميزدند، به طوري كه بارها سر وي شكسته و اكنون سردردهاي شديدي دارد.
همسايههاي اين خانه متوجه آزار و شكنجه اين زن جوان شده و شاكي ميشوند. ساكنان منزل با ورود نيروي انتظامي مبادرت به اختفاي زن جوان در چاهي كرده و به جاي او خواهر شوهرش را راهي دادگاه ميكنند و او اظهار ميدارد كه در خانوادهي همسرش هيچ مشكلي نداشته و همسايگان قصد برهمزدن زندگي وي را دارند. در اين فاصله هرگاه خانوادهي دختر جوياي احوال وي ميشدند، شريفه تحت فشار شكنجهي خانوادهي همسرش مجبور به فحاشي به خانوادهي پدرش ميشد، به طوري كه وادار ميشد كه اظهار كند مايل به ديدن آنها نيست.
در نهايت روزي كه تنها خواهران شوهرش در منزل بودند، يكي از همسايهها همراه با مأمورين نيروي انتظامي به نجات وي ميشتابد. زن جوان و آزار ديده و نحيف را به پاسگاه برده و بعد از تغذيهي مفصٌل و پوشاندن لباس مناسب وي را به بيمارستان و سپس به بهزيستي استان منتقل مينمايند. لازم به ذكر است كه خانوادهي شريفه بيسواد هستند؛ پدرش به علت بيكاري در قزوين كارگري ميكند و مادرش نيز نابينا است؛ داراي يك خواهر و سه برادر است؛ همسرش 17 ساله و تحصيلات وي تا دوم دبيرستان و معتاد است. آنچه ابعاد اين قضيه را فجيعتر ميكند همدستي زنان خانواده در شكنجهي وحشيانهي اين زن جوان است. در مقالات آينده به تفصيل به اين مورد خواهيم پرداخت. |
|
پیشنهاد
تعداد پيشنهادات= 35
آرشيو |
|
|