کدمطلب:40

 
اعدام را تقاضا نکرديم: اعدام هم خشونت در برابر خشونت است

10/5/2004 4:13:03 PM
گفتگو عفت ماهباز با پرستو فروهر

 
 

  
*براي من دريچه کار هنري متفاوت از دريچه کار سياسي است.
efatmahbas@hotmail.com
تريبون فمينيستي ايران:
پرستو در سال 1962 در تهران به دنيا آمد و در آنجا پس از دريافت ديپلم،در رشته هنر به تحصيل پرداخت. در سال 1991 به آلمان مهاجرت کرد و تا سال 1994 در مدرسه عالي هنرهاي تجسمي شهر اوفن باخ به ادامه تحصيل در رشته هنر پرداخت. پرستو دو پسر 18 و 20 ساله دارد و در فرانکفورت زندگي و کار مي کند.
.
عفت ماهباز: در حاشيه پانزدهمين سمينار بنياد پژوهش هاي زنان با پرستو فروهر به گفت وگو نشسته ام. از اين جا و آن جا و کارهايش حرف مي زنيم به اينجا مي رسد که مي خواهد اين کار و آن کار را،و.و.... انجام دهد، هنر، سياست و...
پرستوي عزيز معلوم است که به دنبال چه مي گردي ؟ واقعاْ چه مي خواهي ؟! براي من و خيلي ها حضور تو پر رنگ ، واقعي است تو خودت هم يک زن فعال و هنرمند هستي اما در کجاها به خاطر پروانه عزيز، ( مادرت) رد پايت را بايد دنبال کرد؟...
پرستو فروهر:مسلما من دنبال علايق ، و حساسيت هاي خودم مي گردم. طبيعتاْ يک مقداري کارهايم ربط پيدا مي کند به فاجعه دردناک از دست دادن خانواده ام، در چشم بقيه و براي من هم گاه تلخ و گاه شيرين، وجودم يادآور حضور پربار مادرم است .و بعضي وقت ها جاي خالي او را خيلي محرز مي کند. بعضي وقت ها ياد و خاطره اش را زنده تر مي کند و در هر صورت براي من غم از دست دادنش و شيريني وجودش توام شده اند.. فکر مي کنم حضور من هم براي بقيه کساني که به او تعلق خاطر داشتند جداي از مرزبندي هاي انديشه اي، به هر صورت شايد همين حس باشد ... البته خودم هم با علاقه مسائل را دنبال مي کنم.

عفت: همان مسائل مورد علاقه مادرت را؟
پرستو: نه همه مسائل را، خيلي چيزها را. بعضي مسائل را بيشتر. به خصوص يکي از چيزهايي که برايم جذاب است جناح هاي فکري ايدئولوژيکي است که وجود دارند و کارهايي که با هم ديگر انجام مي شود. بعضي وقت ها شکل کليشه اي خود را دارد يک سري سوال هاي خاص پيش مي آيد، فضا را پر مي کند بدون آن که بتواند آن تبادلي را که حقيقتاْ بايد پديد آورد. بدون آن که فضا بگذارد صرفاْ براي ابراز وجود، خيلي وقت ها هم خوشبختانه تبديل مي شود به اين تبادل ها. در هر صورت اين نشان دهنده يک روند درون جامعه ما است.

عفت: ده سال پيش من اين شانس را داشتم که در کنار مادرت پروانه در يکي از اجلاس هاي بنياد پژوهش ها باشم . يکي از بهترين خاطرات زندگي من ، آشنايي نزديک با پروانه و علايقش بود. در آن جا مادرت برايم از تو گفت از دختري که در آلمان زندگي مي کند و دو بچه دارد. حضور پروانه چنان پر قدرت و پر رنگ است که در خيلي مسائل حتي وقتي که خودش حضور ندارد اثراتش باقي است . در آن سمينار ، هم زناني با ديدگاه ها و در واقع با اختلاف هاي فکري متفاوت حضور داشتند که گاه برخوردشان جلوه ايي خشن با دگر انديشان داشت .او ضمن پذيرش اين تنوع افکار تعجب مي کرد که چطور ديگران چنين با او و افکارش برخورد مي کنند! مي گفت اينها مثل دختران من هستند و من صميمانه چون دخترم آنها را دوست دارم .
پرستو: من رابطه بسيار نزديکي با مادرم داشتم. اصلا شکل گرفتگي، چگونگي نگاه به زندگي، نگاه شيفته به زندگي، دوست داشتن هاي خيلي عميق را توي حالت ها و رفتار چشمان او ياد گرفتم و براي من او هميشه فوق العاده عزيز است. به همين دليل هم مرگ خيلي تلخ اش نمي تواند سايه وجودش، به دليل آن که او آن قدر شيفته زندگي بود، آنقدر عليرغم شرايط فوق العاده سختي که زير فشار استبداد زندگي مي کرد هيچ وقت اميدش را به ساختن دنياي آزاد از دست نداد و با تمام محدوديت ها، تلاش خود را دنبال مي کرد و هيچ وقت به جز لحظه هاي طبيعي سايه غم و نااميدي رويش سنگيني دائمي پيدا نکرد. مسلماْ دوره هايي بود که خيلي برايش تلخ بود، دوره هايي که واقعاْ يک نوع عصيان در او احساس مي شد ولي به کمک اميد توانست بين اين دوران پل بزند و هيچ وقت غمگين نبود. شادي و خنده در چشمان او نشان دهنده اين بود که هنوز خيلي جا داشت که زندگي را تجربه بکند و خشونتي که او را از بين برد واقعاْ سال هايي را از من هم که به عنوان دخترش هستم گرفت که سال هايي مي توانستم تجربه وجود نازنينش را بيشتر کسب کنم ...

عفت: جاي خالي آنها را چگونه طي چند سال پر کرديد آيا حضور دائمي تو در محافل گوياي خلا وجود آنها نيست؟
پرستو: من هيچ وقت نمي توانم جاي خالي آنها را پر کنم. زندگي جايي که قطع مي شود انسان سعي مي کند آنجا که به عنوان دستاوردهاي زندگي باقي است،چنگ بيندازد. اعتقاد به انسان، اميد اينها دستاوردهايي بود که مادرم ساده بدست نياورده بود. تلاش در ادامه اين دستاوردها به من کمک مي کند که اسير تلخي نبودن وجودش نباشم. يک جوري سعي مي کنم از سبک او در زندگي خودم هم نيرو بگيريم ولي اين هميشگي نيست. خيلي وقت ها با کساني در اين جمع ها آشنا مي شوم، مي بينم که هر کدام بار سخت چنين فجايعي را به دوش مي کشند. اين فاجعه ها نه براي انسان عادي مي شود نه بارش کم، بلکه آدم داربست روي اين چاه ها ،مي زند و اين داربست هاي فکري و حسي در بسياري لحظات فرو مي ريزد و اين چاه ها با ابهت سنگين و غم انگيزي آدمي را به طرف خود مي کشاند و انسان حس مي کند که گذشت زمان هيچ از سنگيني غم کم نکرده است.

عفت: تو به خشونت، وجانياني که به شيوه بسيار رذيلانه و خشونت بار مادر و پدرت را کشتند . چگونه فکر مي کني؟ مثلا در مورد خود من، و بسياري چون من ، اينگونه است که امروز بيش از هر زمان ديگر ، که ضد خشونت باشيم ضمن اين که حقايق را هرگز فراموش نکرده ايم و نمي توانيم فراموش کنيم مي خواهم بدانم تو به کجا رسيده ايي ؟.چگونه اين مسائل را دنبال مي کني ؟
پرستو: براي من هم دقيقاْ همين طور است. حذف، خشونت، به خصوص خشونت سياسي از جامعه ايران شايد بتواند دستاوردي باشد از اين همه خشونت و اين جسمي که دريده شده در اين سال ها طي شده حال براي من هم اين مساله اين که حالا آن فردي که عمل قتل را انجام داده اهميت ندارد بلکه سيستم فکري که در درون خود خشونتي را پرورانده و به جان دگرانديشان انداخته، اين سيستم غير انساني است که بايستي در جهت حذف آن در نهاد قدرت تلاش کرد. من تلاش مي کنم که آن چه انجام مي دهم در اين راستا باشد. نمونه بارز آن زماني بود که حکم اعدام براي قاتلين آنها را دادند. ما گفتيم که اصلا به اعدام اعتقاد نداريم. حال قصاص يک مساله کاملا شخصي و فردي و يا مساله بهاء خون که قانون فرسوده و کهنه و حتي جوابگوي جامعه ايران امروز نيست و اصولا اعدام هم خشونت در برابر خشونت است .جان انسان مقامي دارد که خشونت در جامعه را حفظ مي کرد به همان دليل ما گفتيم تقاضاي اعدام براي هيچ کس نداريم.

عفت: سوالي دارم در مورد نقاشي هايت، در نمايشگاهي در خانه فرهنگهاي جهان در ماه مه در برلين ، تصوير اتاقکي پر از چاقو را ديدم تو در آن کار و کارهاي بعد از جريان مرگ مادرت در جستجوي چه هستي؟ آيا در جستجوي حذف خشونت و يا طرح سوال و يا....؟! ؟
پرستو: براي من دريچه هنري متفاوت از دريچه کار سياسي است اگر چه که آدمي از اين دريچه ها نگاه مي کند و کار مي کند شايد به هر صورت همان آدم است که از دريچه هاي متفاوت به مسائل نگاه مي کند و رويشان کار مي کند. دريچه کار هنري براي من ايجاد سوال است و مشغله ذهن من بافت قدرت است که قدرت چگونه روي فرديت انسان عمل مي کند و پيچيدگي هايي درون بافت قدرت مذهبي قرار گرفتن با خود همراه دارد چيست. آن اتاقکي که ديديد در واقع يک کانتينر بود که فضاي موقت سکونت است. اين فضاي موقتي شايد هم براي من ربط دارد به مساله مهاجرت، بيرون آمدن از فرهنگ خودي. جايي که به صورت موقتي بودن در عين حال آن اتاقک تنگ و بسته شايد يک نوع حالت سلول انفرادي را هم دارد. براي اين که يک فضاي تنگ است ولي در عين حال آن فضا يک فضاي نرمي است. يعني تمام فضا پارچه اي بود که روي ابر کشيده شده و شايد نوعي دعوت کننده بود و شايد به نوعي کاملا همگون با يکديگر ولي وقتي تو داخل اتاقک مي شوي و تکرار نقش ها را مي ديدي آن وقت هم نقش به تنهايي چاقويي ضامن دار و هم نقشي در تکرار مسلسل وارش کنار همديگر يک جوري Muster در واقع نقش و نگار است ولي در واقع نقش اجتماعي هم بازي مي کند. تکرار عادت ها، تکرار قوا و قوانيني که در تکرار خودش در عين اين که عادت مي شود براي آدم ولي حضور تحميلي خودش را هم حس مي کند. يعني شما در اين تکرار عادت بصري، فراموش مي کنيد که اين نقش را داريد و مي بينيد. اين نقش چاقو هم همين طور است عادي مي شود ولي در عين حال هر از گاهي به دليل تکرار مسلسل وارش چشم را آزار مي دهد. اين دو گانگي ها را من سعي مي کنم توي کار هنري ام پيگيري کنم. به نظر من زاويه هنر در پي گرفتن جواب نيست در پي ايجاد سوال است. در پي ايجاد فضا است. اگر سوال را ساده کنيم فضايش کم مي شود. هر چه سوال پيچيده تر باشد به پيچيدگي ذهني امروزي بشر نزديک تر مي شود و امکان مي دهد که هستي خودش را در اين فضاي بزرگ تر شده بهتر بشناسد و يا سعي در شناخت بکند. اين زاويه اي است که من سعي مي کنم که با آن کار کنم.

عفت: به مسائل و معضلات زنان به خصوص زنان ايران و کارهايي در اين حيطه چگونه مي نگري ؟
پرستو: به نظر من کار روي مسائل زنان در شرايط کنوني ايران يکي از مسائل فوق العاده اساسي است. براي اين که ما با جامعه اي روبرو هستيم که اگر چه قوانين در جامعه استبداد زده است ولي حقوق زن در ايران واقعا وقتي که به قوانين و سنت هاي جامعه مراجعه مي کنيم نشان مي دهد که حقيقتاْ از جايگاه انساني فاصله زيادي دارد. به همين دليل براي رسيدن به آن جايگاه که حق هر زن ايراني است با توجه به سابقه مبارزاتي که داشته با توجه به زن بودن و انسان بودنش است. در دنياي امروزي هر انساني بايد حق اين را داشته باشد که نسبت به فرزندش، نسبت به سرنوشتش بتواند تصميم بگيرد آنچه که در ايران متاسفانه بر اساس قوانين وجود ندارد. بنابراين به نظر من يک کار اساسي است، يکي از مشغله هاي ذهني من هم روي مساله زنان، مساله پوشش اجباري است. فضاي زندگي زنان که فضاي بسيار تنگ تري است از فضاي زندگي مردان در جامعه ما است. من به هر صورت با علاقه زيادي فعاليت سازمان ها و فعالين زنان در ايران و خارج از ايران را دنبال مي کنم. خيلي ها کارشان برايم جذاب است و خيلي جاها هنوز توي آن مراحلي است که مي توانم بگويم کار خيريه انجام مي دهند. شايد هنوز به آن شناخت کار اساسي روي مسايل نرسيده باشد. يک کار تحقيقاتي داشتم در مورد انجمن هاي غير دولتي در ايران. همه N.G.O. ها مستقل نيستند و حتي دو تاي اين ها N.G.O. در ايران نتوانستند اجازه دولتي براي دولتي شدن بگيرند.

عفت: در آلمان هم اکثر NGO ها از دولت بودجه و امکانات مي گيرند اما مستقل هستند. اخيرا من مصاحبه هايي با زناني که در هلند و آلمان در مراکز اتحاديه هاي تن فروشي کار مي کنند، داشتم که آنها به طور مشخص از دولت از دولت حقوق و امکانات مي گيرند.اما آنها براي دولت کار نمي کنند و بدان پاسخگو نيستند.
پرستو: بلي. اينجا شايد دولت حمايتي که مي کند از فيلتر سياسي نمي گذرد، آنجا هم سازمان هايي غيردولتي بودجه اي دارند که از شهرداري ها کمک مي گيرند. مثلا در همان نشستي که من هم شرکت داشتم براي آشنا شدن از نزديک با اين جور سازمان ها، اين نشست سازمان هاي غيردولتي در خيابان ويلا تشکيل شده بود که اين ساختمان وابسته به شهرداري است يعني به هر صورت يک هاله امنيتي را اينها مجبورند زير پوشش برند. برايم برخوردها جالب بود و اين که چگونه زنان مختلف فعال روي چه مباحثي کار مي کنند؟ چگونه به هم مربوط مي شوند؟ چه جوري همديگر را نقد مي کنند؟ به نظر من اين خيلي مثبت است بخصوص عکس العمل هايشان در آنجا در مورد اتفاقات مهمي که مي افتاد انجام مي دهند. مثلا در مورد اعدام ها امضاء جمع کردن ها، کمپين ايجاد کردن ها براي جلوگيري از اعدام مثلا زنان عادي. و در کمپيني که ايجاد کرده بودند به مناسبت 8 مارس يا عليه خشونت يا کارهايي را براي آگاه کردن ذهن جامعه روي موضوع خشونت. بعضي وقت ها بايد تعريف خشونت را گسترش داد. خيلي وقت ها جامعه به خشونت عادت دارد در صورتي که اين سري مسائل يک خشونت است. در حال حاضر اين ها کارهاي بسيار مثبتي که انجام مي دهند ولي هنوز راه دارند.

عفت: از چه نظر راه دارند؟
پرستو: طول مي کشد.

عفت: خودشان را پيدا کنند؟ يا ...؟
پرستو: هم خودشان را پيدا کنند و هم روابطشان را. بين همديگر درست سازماندهي بکنند که همه نيروهايشان به هرز نرود و هم زنان بيشتري را جذب کنند. متاسفانه بسياري از اين کارها که مي شود اگر چه با اعتراض در سطح عمومي و وسيع است ولي فعاليني که اين اعتراضات را بخواهد پيش ببرند تعدادشان هنوز کم است ولي دارند کارهايي انجام مي دهند، که از نظر من بسيار مثبت است بخصوص براي من که خارج از ايران زندگي مي کنم جذاب است. سايت هاي اينترنتي و وبلاگ هايي که دارند که براي بحث و گفتگو براي اين که يک ارتباطي پيدا کنند از طريق اينترنت. چه فعالين درون شهرهاي ايران و چه فعالين در بيرون به چشم مي خورد که بسيار مثبت است. اين فضاهاي ايجاد شده بايد در مقابل يورش هاي حکومتي حفظ و حتي گسترش داد و از آنها دفاع کرد و قدرشان را دانست، در اين فضاهاست که انديشه آزاد مي تواند رشد بکند.

عفت: در مورد فمينيسم چه نظري داري ؟
پرستو: من بيشتر از آن در خارج از ايران زندگي کردم که فمينيسم برايم مساله روز باشد.

عفت: استادي که 70 ساله باشد مساله روز نيست ولي زني است که 70 سالش است و امروز مي شود در مورد او و خواسته ها و تمايلاتش سخن گفت .
در ايران امروز فمينيسم يعني برابري خواهي، تجدد خواهي، حقوق برابر و رفع ستم جنسي است.
پرستو: اين معني در واقع مثبت است. چون من زندگي دوگانه دارم هم داخل و هم در خارج از ايران. اينجا اين مسايل برايم برد اجتماعي ندارد. شايد همان طور که خانم استاد دانشگاه که تو از او مثال زدي مي گفت به بسياري از خواسته ها که در پي اش بودند رسيدند ولي در عين حال ستم اجتماعي هم پيچيدگي هاي خاص خودش را پيدا مي کند که آن فمينيسم سنتي ديگر پاسخگوي نيازهاي کنوني نيست. امروز جامعه در اينجا چنان روي واکنش هاي فردي استوار است که جذابيت هاي در کل شناخته شده زندگي هم توي همان زاويه فردي پيش خودش را نشان مي دهد.

عفت: در ايران مثلا وقتي مي خواهند بخشي از ادبيات داستاني را بررسي کنند طبيعتاْ بحث بر مي گردد به ادبيات فمينيستي، ادبيات فمينيست هايي با تفکرات متنوع. هر کس در بحث با مخالف هاي خودش ياد مي گيرد ... دنياي ما با دنياي خارج متفاوت است.
پرستو: من هم معتقدم که دنياي ما متفاوت و در عين حال بايد گفت من به عنوان يک آدم مهاجر آدمي که يک فرهنگي پشت سرش است و حالا توي فرهنگ ديگري زندگي مي کند ديگر در واقع در يک دنياي مبارزه زندگي مي کنم و ساختن اين دنياي مبارزه است که برايم جذاب است. دنيايي که به خصوص دارم در زمينه کارهاي هنري ام مي گويم دنيايي که وسط سرزمين مادري و سرزميني که در آن زندگي مي کني روي فرديت روي شناخت فردي خودت بنا مي کني.

عفت: اولين نگاهي که در گذرگاه فمينيستي در ايران زنان بدان دست يافتند در واقع شناخت از خود , وفرديت بود که در رسيدن به آگاهي زنانه از اهميت بسيار بالايي برخوردار است ..
پرستو: درست است در چارچوب نيازهاي ايران، پرداختن به مسائل زنان، به روح زن، به جسم زن، حقوق زن به عنوان انسان برابر مهم ترين مساله است که برايم جذابيت دارد و سعي مي کنم با دنبال کردن در اين زمينه کار و همکاري بکنم.

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 2          آرشيو