مرات چليکان/کوريه انتر نسيونال/شماره ي 750 مارس 2005 ترجمه ي عسل پيرزاده تريبون فمينيستي ايران: اعمال خشونت پليس در برابر گردهمايي روز زن در استانبول به موضوعي جنجالي در مطبوعات بدل شد. همزماني حضور هياتي اروپايي در ترکيه و وقوع اين حادثه در روز هشت مارس، به اين اعتراضات دامنه زد.
در روز جهاني زن همه ي دنيا فهميدند که ما ترک ها زنانمان را نه تنها در خانه، بين دوستان و آشنايان بلکه حتا در خيابان و هنگام تظاهرات هم کتک مي زنيم. بر طبق آمار منتشر شده از سوي انجمن هاي فمينيستي و طرفدار حقوق زنان، 70 درصد زنان کتک خورده در ترکيه داراي موقعيت اجتماعي بالايي هستند، 39 درصد زنان متاهل از شوهرانشان و 54 درصد از پدر و برادرانشان کتک مي خورند. همين آمار مي گويند که در شرق کشور يعني در کردستان، دختران به عنوان وسيله اي براي توليد مثل به حساب مي آيند و بسياري از آنها قربانيان «جنايات هولناکي» مي شوند. و هنگامي که مردم در مخالفت با اين وضعيت دور هم جمع مي شوند و تظاهرات مي کنند به اين اميد که زنان بتوانند جايگاه واقعي خود را در زندگي اجتماعي پيدا کنند و از آنها سوءاستفاده نشود و ديگر اينکه مورد ضرب و شتم قرار نگيرند، پليس چه کار مي کند؟ همه ي معترضان را به زير ضربات مشت و لگد له مي کند.
اين کلاف سردرگم باز هم سردرگم تر مي شود. ظاهرا" تظاهرات و گردهمايي خوشايند و مقبول دولت نيست. يادتان باشد: دموکراسي بله ولي بدون تظاهرات و بدون هرگونه مخالفت.
چند وقتي است که نيروهاي امنيتي در ترکيه براي پراکنده کردن تجمعات «بدون مجوز» از گازهاي تحريک کننده ي سيستم اعصاب استفاده مي کنند. استفاده از چنين گازي توسط پليس بر ضد مردم که وظيفه اش حفظ و تامين امنيت همين مردم است به هيچ عنوان قابل قبول نيست. در هيچ کجاي قانون اساسي ترکيه، از اين گاز سمي به عنوان يک اسلحه براي تامين منافع ملي نامي برده نشده و حتا در آيين نامه ي حدود وظايف و صلاحيت هاي پليس به آن اشاره اي نشده است. در اين صورت نيروهاي پليس با تکيه بر کدام قانون حقوقي، عمل استفاده از اين گاز را توجيه مي کنند؟ آيا دادستان هاي جمهوري نبايد در برابر چنين سوء استفاده هايي عکس العمل نشان دهند؟ مسلما" نه. آنها حتا از جايشان هم تکان نمي خورند. از خود مي پرسيم آيا اين مقامات دولتي هستند که سعي در مسکوت نگه داشتن اين قضيه دارند؟ شايد هم مسئولان قضايي به وظيفه ي خود آگاه نيستند و کار خود را به درستي انجام نمي دهند. بهتر نيست که تکليفمان را روشن کنند تا ما هم بالاخره بفهميم که در اين ميان چه کسي از وظيفه ي خود کوتاهي مي کند؟
فرداي حادثه ي هشت مارس، تعدادي از روزنامه ها به شدت به اين گردهمايي اعتراض کردند:«متاسفانه اين حادثه درست در زماني اتفاق افتاد که هيات سه نفره اي از اتحاديه ي اروپا براي شرکت در يک نشست کاري به آنکارا آمده بودند!». مثل اينکه يک بچه ي بي تربيت درست وقتي که همسايه ها به ديدنتان آمده اند شروع به ريخت و پاش و کارهاي ناشايست کند و آبروي شما را جلوي همسايه اتان ببرد و البته اگر اين مسئله در زمان ديگري اتفاق ميافتاد، چندان هم مهم نبود. هيچ يک از اين روزنامه ها رفتار ناشايست پليس با زنان را محکوم نکردند و فقط نگران آبروي از دست رفته ي خود در حضور اين سه نماينده ي اروپايي بودند.
اما شرم آور تر از همه ي اينها، اظهارات وزير دادگستري کشورمان است. جميل چيچک مي گويد: «بايد موقعيت نيروهاي پليس را که با استفاده از چنين گازي سعي کرده اند تظاهرکنندگان را پراکنده کنند، درک کرد و به آنها حق داد.» و اينکه « گاهي تجمع کنندگان پا را از حد خود فراتر مي گذارند و باعث بي نظمي هايي در سطح جامعه مي شوند!» او با قاطعيت اضافه مي کند:« در همه جاي دنيا فعاليت هاي غيرقانوني مرز مشخص و تعريف شده اي دارند. بردباري و تحمل دولت هم حدي دارد!»...
باورکردني نيست! يک تجمع ساده در روز جهاني زن حق مطلق و قانوني تمام زنان دنياست. زناني که تنها خواستار طبيعي ترين و ساده ترين حقوق شهروندي خود هستند و بس! با توجه به اظهارات مسئولين عزيز کشورمان آيا نبايد اين طور نتيجه گرفت که زنان مسببين و مقصرين اصلي همه ي اين حوادث پيش آمده هستند؟ زناني که به زور روي زمين کشيده شدند و ضربات مشت و لگد و باتون بر سر و صورت و شکمشان فرود آمد؟ به راستي اظهارات وزير دادگستري به اين معني نيست که:«معطل نکنيد آقايون عزيز! همين طور به کارتون ادامه بديد!»؟ حالا مي فهميم چرا عدالت در اين کشور آنقدر آهسته و آرام به اجرا در مي آيد: ع د ا ل ت يک ضرب المثلي است که مي گويد: «ماهي هميشه از سر مي گندد.»
|