کدمطلب:73

 
مدير بودن و مدبر بودن، ملك طلق مردها

6/7/2005 5:37:20 AM
نيره توكلي

 
 

  
تريبون فمينسيتي ايران:
با البته شروع مي‏كنم.
البته، واضح و مبرهن است كه زنان ما و بخش عظيمي از حق و حقوق قانوني شان از همان آغاز از نگاه قانونگذار حذف‏شده بوده.

البته، واضح و مبرهن است، كه بسياري از زنان پژوهشگر و دانشمند ما، پس از سال ها خون دل خوردن در اين مملكت و توهين و تحقير ديدن، تدريس در دانشگاه هاي خارج را به كار كردن در زير دست رانت‏خواراني كه حاضر و آماده بر سر سفره نشسته‏اند و به خودشان درجه و عنوان و جايزه مي‏دهند، ترجيح داده‏اند.

البته، واضح و مبرهن است كه زنان ما همواره غيرخودي به شمار آمده‏اند و سهمي در قدرت و تصميم گيري، به ويژه در سطوح بالا نداشته‏اند. حتي خودي ها هم معمولاً خيلي زود و با كمترين زحمتي متوجه مي‏شوند كه چه قدر نخودي بوده‏اند و در اين مورد، بر طبق اصطلاحات رايج روز، نخودي معادل است با استفادة ابزاري و از اين جور حرف ها.

البته، واضح و مبرهن است كه در اين ملك و بوم زن بودن يعني ده ها برابر مردان كار كردن و زحمت كشيدن، در همة عرصه‏هاي علمي و فرهنگي و تحصيلي، و صدها برابر ناديده گرفته شدن و پشت سر گذاشته شدن.

البته، واضح و مبرهن است كه، با قوانين موجود، اگر ما رئيس جمهور زن داشته باشيم و قرار شود كه رئيس جمهورمان براي سفري ديپلوماتيك به خارجه برود و مجلس و كلية قواي مملكتي به مصلحت بودن سفر او را تصويب كرده باشند، اگر شام شب نپخته باشد يا تمكين درست و حسابي نكرده باشد، شوهرش مي‏تواند مملكت را معطل بگذارد و به او اجازة مسافرت به خارج را ندهد.

البته، واضح و مبرهن است كه آن قدر واضح و مبرهن است كه شوراي نگهبان براي حذف زنان از فهرست نامزدهاي رياست جمهوري حتي به خودش زحمت ذكر دليل هم نمي‏دهد. فقط با اين عنوان كه ”رئيس جمهور بايد از رجال خوشنام و“ - به ويژه- ”مدير و مدبر باشد“، زنان را كنار مي‏گذارند.

با اين حال، ما زنان كه معناي ”مدير و مدبر بودن“ شما آقايان را، نه سال ها كه قرن هاست، درك كرده‏ايم، به غير مدير و مدبر به شمار آمدن خودمان اعتراض داريم.

مگر ما همان هايي نيستيم كه سال هاست با بودجة ناچيز خانواده، كه در بسياري موارد حقوق و درآمد خودمان هم جزو آن هست، شكم شما و بچه‏ها را سير كرده‏ايم و آب آبگوشت را زياد كرده‏ا‏يم و با همان بودجه رخت و لباس و مخارج تحصيل بچه‏ها را فراهم آورده‏ايم؟

مگر ما در بيشتر موارد پزشك خانواده و معلم سرخانة بچه‏ها و آشپز و خياط و پرستارشما و آنها نبوده‏ايم؟ مگر هر بار خداي ناكرده بلايي سر آنها آمده باشد- چه كودك باشند و چه بزرگسال- اول از همه گريبان ما را نگرفته‏اند؟

مگر ما مسئول كل ديپلوماسي بين خانواده‏ها و رئيس روابط عمومي خانواده و تنظيم‏كننده و حافظ پيوندها نبوده‏ايم؟

مگر اين همه را در كنار اين همه رشد فردي و تحصيلي و اجتماعي انجام نداده‏ايم؟

مگر هربار مسئوليتي به ما محول شده، بدون فساد و رشوه‏خواري و رانت‏خواري، آن را انجام نداده‏ايم؟
پس چرا ما مدير و مدبر به شمار نمي‏آييم؟
و چرا شما مدير و مدبر يه شمار مي‏آييد؟
مگر تحت مديريت و مديريت شما هر روز تق يك صندوق قرض‏الحسنه با نام ”ذوالفقار“ و ”هماي رحمت“ در نمي‏آيد و سپرده‏هاي عده‏اي به باد نمي‏رود و تازه دستشان هم به دامن به جيب‏زنندگان و به باد دهندگان نمي‏رسد؟

مگر تحت مديريت و مديريت شما اين همه ناهماهنگي وجود ندارد؟ مگر زميني را اين نهاد به افراد نمي‏فروشد و، پس از اينكه مردم كلي سرمايه‏گذاري كردند و به خانه‏دارشدن اميد بستند، آن يكي نهاد غيرقانوني اعلام نمي‏كند تا در اين ميان اميد و زندگي مردم بر باد شود؟ مگر كم پيش آمده كه كلاهبرداران و شيادان يك خانه را، نه به يك نفر، كه به صدها نفر فروخته‏اند و پولش را هم نقد گرفته‏اند و پروار شده‏اند، اما پرونده‏هاي شاكيان و مال‏باختگان هنوز به اندر خم يك كوچه هم نرسيده؟

مگر تحت مديريت و مدبريت شما نيست كه از اين همه جوان المپيادي و نخبه و مخترع، كه از نهادهاي بين‏المللي جايزه مي‏گيرند و افتخار مي‏آفرينند، در سطوح بالاي مديريتي و تصميم گيري ديگر خبري نمي‏شود و همان نابغه‏هايي كه از ابتدا مديران شما بوده‏اند تا انتها در خدمت مردم هستند و مديريتشان باطل نمي‏شود، مگر واقعاً مدير باشند؟

مگر تحت مديريت و مدبريت شما نيست كه زنان،‌ هر چقدر هم توانا و لايق باشند، چنان در محيط هاي كاري دلسرد مي‏شوند كه اغلب بازنشستگي پيش از موعد را به فشارهاي ناعادلانه و ظالمانة مبتني بر تبعيض جنسيتي ترجيح مي‏دهند و خانه‏نشين مي‏شوند و به مردان چنان امتيازات و رانت هايي داده مي‏شود كه، حتي پس از پر كردن سال هاي خدمت هم، دلشان نمي‏خواهد بازنشسته شوند؟

وقت آن رسيده كه در تفسير خود از مدير و مدبر بودن تجديد نظر كنيد.

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 13          آرشيو