|
نگاهي به پيشينه تحقيق
تريبون فمينيستي ايران: در تعريف اهداف پروژه پژوهشي خشونت هاي ناموسي سايت مرکز فرهنگي زنان هدف کلي تحقيق را چنين تعريف کرديم: کمک به توانمند سازي زنان از طريق گسترش شناخت از انواع خشونت هايي که بر آن ها اعمال مي شود و سپس يافتن راه هاي مقابله با اين خشونت ها از طريق بررسي راه حل هايي که خود زنان به تجربه و با ابتکار شخصي براي توانمند سازي خود يافته اند و تبيين و ترويج اين راه حل ها؛ يا در واقع:
1. ارائه خدمات؛ 2. اقدام و راي زني براي وضع قوانين؛ 3. افزايش آگاهي از طريق دفاع، آموزش و تعليم؛ 4. و ايجاد شبکه هاي محلي، ملي و جهاني.
اگر اساس کار ما برنامه بالا باشد مي توان گفت که پيشينه اي در ايران براي اين نوع پژوهش ِ معطوف به کنش وجود ندارد. پژوهش هايي را که تا به حال در زمينه خشونت عليه زنان انجام شده، و اکثرا هم قابل توجه و مهم اند، در فصل نامه هاي آکادميک مي توان يافت. بخشي از آن ها براي دفتر امور زنان استانداري ها انجام شده و احتمالا پروژه هاي عملي بوده اند، اما با بررسي اجمالي مي توان گفت که در آن ها هدف تعريف شده در بالا مطرح نبوده است.
نيز اين مسئله که در پژوهش ما در ضمن بايد مشخص شود که چطور مي توان گروه يا گروه هايي را که از اين پژوهش سود مي برند و تاثير مي پذيرند، يا در واقع گروه يا گروه هايي از زنان را که اين پژوهش به توانمند سازي آنان کمک مي کند در اين پروژه وارد کرد، پيشينه اي در کل پژوهش هاي مربوط به خشونت ها عليه زنان و بخصوص خشونت هاي ناموسي ندارد.
يک نکته قابل توجه هست و آن اين که در پژوهش ما انواع خشونت هايي که به زنان اعمال مي شود با هم مرتبط دانسته شده يعني از نظر ما آزار خياباني، خشونت خانگي، آزارهاي جنسي در محل کار با هم و با خشونت کلي در سطح جامعه، رواج نظامي گري، فقر و بيکاري، بي خانماني، مهاجرت هاي داخلي و خارجي ربط دارند و بايد در طول پژوهش به اين نکته همواره توجه داشته باشيم.
از اين لحاظ شايد مقاله پژوهشي پرديس قندهاري تحت عنوان "مزاحمت هاي جنسي در ايران" که در "فصل زنان- شماره 5 "به چاپ رسيد نمونه خوبي باشد. قندهاري خشونت هاي ناموسي را هم تلويحا زير مزاحمت هاي جنسي مي گذارد. و مزاحمت هاي جنسي خانگي را هم براي پيش بردن بحث خودش ناديده مي گذارد. به نظر او (ص. 125، فصل زنان) "اکثر مزاحمت هاي جنسي" نه در اندروني ها که در بيروني ها رخ مي دهند. او فقط جامعه شهري را مد نظر دارد و کار خوبي که مي کند نگاه به نشريات صد سال اخير است براي بررسي موقعيت زنان وقتي از خانه بيرون آمدند. صرف نظر از جذابيت بحث قندهاري چيزي که به پژوهش ما نزديکش مي کند و حق تقدم به او مي دهد توسل به نوعي تقسيم بندي براي جامعيت دادن به موضوع است. اما عنوان پژوهش ما خشونت هاي ناموسي است که خواه براي کنترل انجام شود و خواه از روي عادت و بنا به سنت نتيجه اش محروميت زنان از تحصيل، ازدواج اجباري و ازدواج در سنين پايين، عدم يادگيري مهارت هاي لازم براي اداره زندگي يا کار بيرون از خانه حتي در هنگامي که تامين مالي خانواده بر عهده زن قرار مي گيرد، محروميت از مشارکت در تصميم گيري هاي جامعه خرد و کلان، و در نهايت رکود فرهنگي، سياسي و اقتصادي است که متاسفانه چشم انداز آينده نيست و در حال حاضر با آن مواجهيم. از اين زاويه تا جايي که ما مي دانيم تا به حال تحقيقي صورت نگرفته است.
در جستجوي پيشينه تحقيق دلايل فقدان پژوهش در اين مورد را عمدتا حساسيت موضوع و پنهان کاري در مورد آن يافتيم، يعني اين نکته که چون پژوهش درباره خشونت هاي ناموسي حساس و حساسيت برانگيز است انجام آن با چند مانع مواجه است. و هر چه در جامعه خشونت عليه زنان بيشتر باشد و جامعه زن ستيزتر باشد حساسيت نسبت به موضوع از زواياي مختلف بيشترمي شود. از اين لحاظ اقدام به اين نوع تحقيق ها با دشواري ها و موانعي همراه است. اين موانع و دشواري ها دست کم موضوع يک کتاب و تعداد بيشماري مقالات بوده است و نظريه هاي متفاوتي حول پژوهش درباره موضوع هاي حساس شکل گرفته اند. براي آشنايي با اين مبحث در زير ترجمه آزاد بخش هايي از مقاله « پژوهش درباره موضوع هاي حساس: بررسي سوء استفاده جنسي از زنان در اوگاندا و دختران در تانزانيا» مي آيد که ما را تا حدي با نظريه هاي اصلي موجود در اين زمينه آشنا مي کند.
اولين نکته در تحقيق درباره موضوع هاي "حساس" جنبه هاي اخلاقي تحقيق است که شکل خاصي به خود مي گيرند. دو موقعيت متضادي که در اين شرايط بايد بين شان تعادل برقرار کرد يکي اهميت زياد حساسيت هاي فرهنگي و حمايت ازتمام کساني است که درگير در تحقيق هستند و حفظ امنيت آن ها، وديگري هزينه سنگين فرهنگي و اجتماعي، و اکثر اوقات اقتصادي، و سکوت مستمر غالب است که سوء استفاده از زنان و کودکان را احاطه کرده است. براي ايجاد تعادل فوق راه حل هايي وجود دارد که مي تواند راهنماي ما باشد. تعريف هاي چندي درباره اين که يک موضوع حساس چگونه موضوعي است وجود دارد. براي نمونه، سيبر و استنلي (Sieber & Stanley, 1988, p. 49 ) تحقيق به لحاظ اجتماعي حساس را چنين تعريف مي کنند: "پژوهش هاي داراي پيامدها و تبعات بالقوه، خواه مستقيما براي شرکت کنندگان در تحقيق يا براي گروه افرادي که در تحقيق بازنمايي مي شوند."
دامنه اين تعريف دامنه گسترده است و امکان گنجاندن موضوع هايي که به طور عادي ممکن است حساس تلقي نشوند در آن وجود دارد. در ضمن اين تعريف مسئوليت هاي محققان نسبت به جامعه گسترده تر را به آن ها گوشزد مي کند. اما، واژه حساس در تعريف سيبر و استنلي از آن معادل با مناقشه انگيز مي شود زيرا آن ها دامنه يا طبيعت پيامدها و تبعات انجام اين نوع تحقيق را مشخص نمي کنند. وانگهي، تعريف آن ها گرايش به دور شدن از مشکلات تکنيکي تر و متدولوژيک تر انجام تحقيق حساس دارد.
در اين جا، يک نگرش بديل طبق نظر لي و رزتي (Lee & Rezetti, 1993 ) اين است که در هنگام پژوهش توجه به اين نکته از آغاز ضروري است که موضوع هاي حساس آن موضوع هايي هستند که يا به نظر خطرناک مي رسند يا شامل عنصري از نوعي خطر هستند. از اين رو، چنين تحقيقي متضمن هزينه هاي بالقوه و مشکلات بعدي هم براي شرکت کنندگان در آن و هم براي پژوهشگران مسئول طرح است. بعلاوه، لي مي گويد که موضوع هاي حساس شامل حوزه هايي است که خصوصي، تنش آفرين يا مقدس هستند (1993، ص. 4)، يا به طور بالقوه اطلاعاتي است لکه دار کننده يا متهم کننده. تحقيق درباره تجاوز به حقوق کودکان و زنان ممکن است هردوي اين عواقب را داشته باشد و بنابراين بالقوه باعث رنج افرادي شود که همين حالا هم با سرکوب مواجه اند يا به آن ها لطمه بزند.
يکي از موانع تحقيق درباره موضوع هاي حساس نتايج ضد و نقيضي است که در پي دارند. از يک سو، مشکلات ملازم با تحقيق حساس گرايش به منع تجسم و سنجش دقيق دارند(Herzberger, 1993). براي مثال، مشکل است تعداد زنان خشونت ديده را به طور دقيق برآورد کرد چرا که بسياري از آن ها به دلايل مختلف که همه اش را مي توان تحت عنوان حساسيت هاي فرهنگي گرد آورد، مايل به صحبت در اينباره نيستند حتي اگر به سراغ شان برويم. از سوي ديگر، به هر حال مشکلاتي که موضوع هاي حساس بر مي انگيزند منتهي شده است به نوآوري فني و به انکشافات متدولوژيک، يعني استراتژي هايي براي طرح سوالات حساس در رابطه با پژوهش (Bradburn & Sudman, 1979) و ابزار فني براي نگهداري داده هاي تحقيق به طور امن Boruch & Cecil, 1979)) به پيش برد تحقيق ياري رسانده است. اين مشکلات همچنين توجه بيشتر به مسائل حقوق بشر را باعث شده است. وانگهي، تحقيق درباره موضوع هاي حساس بنا به طبيعت خود و از آن جا که تنگناهاي اخلاقي اي را که تا به حال وجود داشته به نظر جدي تر مي کند، گرايش به آشکار ساختن محدوديت هاي نظريه هاي اخلاقي موجود دارد.
از اين لحاظ که انتخاب روش تحقيق وقتي اعضاي يک جامعه معين را در بر مي گيرد، اغلب بر پايه روش هاي تحقيق کيفي از قبيل نظرات افراد گروه پژوهشي يا مصاحبه هاي عمقي با آن هاست. چنين روش هاي تحقيقي به هر حال، نيازمند آن است که پژوهشگران در کارشان جانب اخلاق را فرونگذارند، و به معني برخورداري از "حساسيت فرهنگي" است. منظور از حساسيت فرهنگي ميزان درک و اتخاذ رويکردهايي است که شخص را قادر مي سازد به افراد در جامعه دسترسي يابد، درباره سبک هاي زندگي آن ها دانش کسب کند، و به طرقي ارتباط برقرار کند که افراد مسئله را بفهمند، باور کنند، و به خود مرتبط بدانند و مايل به همکاري باشند.
منظور از حساسيت فرهنگي در اين جا عمدتا رفتار توام با احترام، تصميم گيري مشترک، و ارتباط موثر است. در اکثر مواقع پژوهشگران ارزش ها، سبک هاي زندگي و جهان شناختي و عاطفي اشخاص را ناديده مي گيرند. آن ها ارزش هاي فرهنگي خودشان را تحميل مي کنند، شايد در تلاش براي اصلاح مردمي که ميل دارند فرهنگ شان را ريشه کن کنند، يا شايد صرفا به دليل ناآگاهي درباره واقعيت اشخاص. (1992، ص. 129)
بنابراين به منظور آن که حساسيت هاي فرهنگي کسب شود، ناگزير هر موضوع تحقيقي که انتخاب مي شود بايد بر حسب فرضيات اصلي مخاطبان بيان شود (و نه محققان). بنابراين، ترس ها و نيازهاي مشارکت کنندگان، شامل ديدگاه ها، هنجارها، و ارزش هاي آن ها را بايد فهميد و به شيوه اي سازنده به آن ها پاسخ داد. تمايل به کنترل، استقلال، و بهره برداري همواره در هر تحقيقي خود خواهد نمود، که متضمن است بر تلاش هاي يک گروه براي مطالعه يا نفوذ در ويژگي هاي گروه ديگر. بنابراين، مهم است که روابط بين پژوهشگر و مشارکت کنندگان در پژوهش بر پايه اعتماد، احترام، تصميم گيري چند جانبه و مشترک، و تساوي مقام باشد. متشابها، اين نيز مهم است که پژوهشگر با همه نظرات که در جامعه مورد پژوهش در رابطه با پژوهش مطرح مي شود آشنا شود. اين ممکن است شامل ديدگاه ها درباره انگيزه هاي پژوهشگران و خطرات يا منافع مشارکت در پژوهش باشد.
با وجود اين، وقتي تحقيق روي موضوع هاي حساسي است که به طور سنتي با مرزهاي قوي اخلاقي، نمادي، فيزيکي متمايز شده اند مشکلات عظيمي پيش مي آيد. بنابراين تحقيق در اين قبيل حوزه ها به شدت زير تاثير و محدود شده با ترس از توهين به حساسيت ها با عبور به درون قلمروهاي محدود کننده است.
اما، ضمن احترام قائل شدن براي هنجارها، ارزش ها و سنت هاي فرهنگي جامعه مبارزه با بي عدالتي ها هماره اصل مهم است و نبايد احترام به سنت هاي فرهنگي به هزينه حقوق و امنيت زنان و کودکان باشد. چون تجربه تاريخي به کرات نشان داده که تکيه بر فرهنگ و سنن قومي عمدتا بهانه اي بوده است براي اعمالي ظاهرالصلاح که مدام زنان و کودکان را سرکوب و مورد تجاوز قرار مي دهد. در عين حال تحقيق درباره موضوع هاي حساس مثل تجاوز به حقوق کودکان و زنان کمک مي کند که عناصر عوام فريبانه و سرهم شده فرهنگ آشکار شود.
فهميدن، تشخيص، و عمل کردن طبق حساسيت هاي فرهنگي هرجا که تحقيق اعضاي جامعه اي را درگير مي کند مهم است. در ضمن، همان قدر هم مهم است که به خاطر داشته باشيم سوء استفاده از زنان و کودکان در تمامي فرهنگ ها، طبقات و جوامع اتفاق مي افتد. بنابراين، حساسيت هاي فرهنگي نبايد به نياز به انجام تحقيقات در مورد موضوع هايي که به سوء استفاده از زنان و کودکان مربوط مي شود و به طور سنتي مجاز دانسته شده صدمه بزند.
مسئله سري ماندن اطلاعات خيلي مهم است و بايد کاملا در ارتباط با مشارکت کنندگان رعايت شود (Jewkes et al 2000) ما سعي مي کنيم اين نکات را رعايت کنيم. همان طور که سيبر و استنلي مي گويند:" تحقيق حساس به برخي مسائل عاجل و مسائل مربوط به سياست گذاري در جامعه مي پردازد. هر چند ناديده گرفتن مسائل اخلاقي در تحقيق حساس رويکردي مسئولانه با علم نيست، از موضوع هاي مناقشه برانگيز صرفا به اين دليل که مناقشه برانگيز هستند گريختن نيز يک فرار از مسئوليت است" (1988، ص. 55). ............................ ماخذ: نشريه الکترونيکي Law, Social Justice and Global Development, مقاله Researching Sensitive Topics: Investigations of the Sexual Abuse of Women in Uganda and Girls in Tanzania" به قلم Helen Liebling and Shilu Shah, Center of The Study of Women and Gender, University of Warwick, UK
|
|