تریبون فمینیستی ایران: آيان هرسي علي در سال 1967 در موگاديشو پايتخت سومالي به دنيا آمد. به دليل فعاليت هاي سياسي پدرش مجبور شد همراه خانواده از كشور بگريزد و به عربستان سعودي برود. آنها سپس به اتيوپي و از آنجا به كنيا رفتند؛ جايي كه آيان دوره دبيرستان را در آنجا گذراند. در سال 1992 به يك ازدواج پستي با پسرعمويش كه در كانادا زندگي مي كرد و خانواده برايش ترتيب داده بودند، تن داد اما هنگام سفر به كانادا در فرودگاه فرانكفورت به جاي اين كه سوار هواپيمايي كه به كانادا ميرفت شود، با ترن به هلند رفت و همانجا ماند.
آيان در آنجا به دانشگاه رفت و در رشته علوم سياسي از دانشگاه «ليدن» فوق ليسانس گرفت. ساليان بسياري به عنوان مترجم براي اداره مهاجرت كار كرد. و بعد از سوي حزب ليبرال هلند به نمايندگي در پارلمان رسيد.او در كتابش به نام The Son Factory از ديدگاههاي سنتي اسلام نسبت به جايگاه زنان در جامعه و همچنين از برخي اعمال نظير ختنه زنان كه در سومالي و چند كشور ديگر آفريقايي طبق سنت هاي فرهنگي (و نه مذهبي) هنوز هم اعمال مي شود، انتقاد كرده است. بعد از انتشار اين كتاب، آيان نامه هاي تهديدآميز بسياري دريافت كرد به طوري كه مجبور شد تحت محافظت پليس زندگي كند و حتي خانهاش به يك پايگاه نظامي در آمستردام منتقل شد.
سال 2004 با همكاري تئو ونگوگ ـ فيلمساز جنجالي هلند ـ فيلم Submission (تسليم) را ساخت كه موجب شد ونگوگ در دوم نوامبر همان سال به دست محمد بويري، يك جوان افراطي مسلمان كشته شود. از آن به بعد محافظت از جان آيان هرسي علي تشديد شده است. روزنامه «ديولت» چاپ آلمان با او گفتگويي كرده است كه ترجمه آن را در اينجا ميخوانيد.
ميترا شجاعي
روز جمعه 14 اكتبر، پليس هلند هفت مسلمان مظنون به عمليات تروريستي را دستگير كرد. مأموران پليس راههاي ورودي ساختمان پارلمان را در «دن هاگ» بسته بودند. قبل از آن دو تن از نمايندگان پارلمان؛ «آيان هرسي علي» و «گيرت ويلدرز» كه هر دو بر عليه راديكاليسم اسلامي مبارزه ميكنند تهديد به قتل شده بودند. آنها از زمان مرگ تئو ونگوگ فيلمساز هلندي در نوامبر 2004 تحت حفاظت پليس قرار دارند. «آندويا زيبل» با آيان هرسي علي گفتگو كرده است.
<>هفته پيش شما تهديد به قتل شديد. آيا به طور مرتب از اين پيامهاي تهديد آميز دريافت ميكنيد؟
بله. كساني كه مرا تهديد مي كنند افراد خيلي جوان و گاهي هم دختر هستند. بعضي اوقات هم هلنديهايي هستند كه مسلمان شدهاند. در حال حاضر يك جريان عليه گروههاي شناختهشده وابسته به دولت وجود دارد. من همه اينها را يك گذرگاه بزرگ تاريخي ميبينم كه ما بايد از آن عبور كنيم.
<>پشيمان نيستيد از اينكه فيلمنامه «تسليم» را نوشتيد و به دليل آن ونگوگ كشته شد؟ در حقيقت شما بايد كشته ميشديد.
من از اين قتل متأسفم. ولي يك چيز را فهميدم و آن اينكه براي فيلم بعدي نبايد از يك كارگردان نامدار استفاده كنم. اما روي هم رفته پشيمان نيستم.
<>چگونه اين تهديدات را تحمل ميكنيد؟ من از يك سرزمين بسيار عقب مانده آمدهام؛ سومالي و معني آزادي را نميدانستم. براي من هنوز خيلي عجيب است كه مجاز هستم آنچه را كه فكر ميكنم و درك ميكنم بگويم. اينكه حكومت من از من حمايت ميكند به من نيرو ميدهد. در چنین كشورهایی ممكن است آدم براي چيزهايي كه من ميگويم سرش را از دست بدهد. در سومالي، در پاكستان، در عربستان سعودي و همچنين در اردن.
<>شما مدام از مبارزه صحبت ميكنيد.
زندگي من تا اندازهاي به يك مأموريت بدل شده. من شايد اولين زن مسلمان نسل خودم باشم كه براي مسائل ناخوشايندي مثل ختنه زنان و ازدواج اجباري كاري انجام دادهاست و در يك دنياي كوچك شده و به هم مرتبط به وضوح و آشكارا در مورد آنها سخن گفته است . <>چرا مسلمانان به طور اخص فرهنگ غربي ما (اروپاييها) را رد ميكنند؟ در آمريكا فرد از ابتدا يك آمريكايي است. در اروپا مهاجران هميشه ميخواهند كه برگردند و به همين دليل در جامعه مثل يك مهمان رفتار ميكنند. اگر آدم در آمريكا براي خودش كاري نكند و درآمد نداشته باشد، نابود ميشود. در اروپا دولت سوسيال با دست و دل بازي همه چيز را تقسيم مي كند و بدين ترتيب مهاجران منفعل ميمانند. و اگر هم بخواهند طور ديگري باشند… به آنها هشدار ميدهد كه با كافران و غير مؤمنان ارتباط نداشته باشند.
<>اين چندفرهنگي چه چيزي را به دنبال دارد؟ ما بايد بالاخره با مهاجران مثل شهروندان عادي رفتار كنيم. دولت بايد خيلي صريح و حتا شديدتر وارد عمل شود. دولت بايد بيشتر مطالبه كند. شما به قتلهاي ناموسي زنان ترك توجه كنيد. مشكلي كه اينجا در هلند هم وجود دارد. نه تنها قاتل بايد مجازات شود بلكه تمام خانواده و حتا زني كه در هنگام تشكيل جلسه خانوادگي براي برنامهريزي اين جنايت چاي آماده كرده است هم بايد مجازات شود. همه چيز بايد در نظر گرفته شود تا به آنان نشان داده شود كه شما راه فراري نداريد.همينطور در مورد ختنه زنان ما به يك سيستم كنترلي نياز داريم كه در هلند فعلن بر اساس سيستم داوطلبانه عمل مي كند اما براي شروع خوب است.
<>چرا جوامع ما با تمام قدرت عليه ستم جنسي بر زنان مسلمان، وارد عمل نميشوند؟ وقتي ما به اجتماعات تركها ميرويم و راجع به هنجارها و رفتارهاي اجتماعي كه متناسب با آزادي و دموكراسي نيستند صحبت ميكنيم اغلب من ميشنوم كه «در اروپا يهوديها را قتل عام كردند و حالا ميخواهيد با ما هم همان كار را انجام دهيد. شما ميخواهيد فرهنگ ما را از بين ببريد.» اينها بهانههايي براي اين جنايات هستند كه اروپاييهارا خلع سلاح ميكند. من به عنوان يك اروپايي جديد كه مشتاقانه پذيراي فرهنگ اروپايي شده به اينها ميگويم كه كاري نكنيد كه حوصله ما سر برود. اين مردم منظورشان تنها اين است كه ما را به حال خود بگذاريد تا به استثمار و سركوب زنانمان ادامه دهيم. هيچ جامعه متمدن و هيچ دولتي اجازه ندارد اين را بپذيرد.
<> نظم و انقياد در سيستمهاي بسته بهتر از سيستمهاي باز و جوامع دموكرات عمل مي كتد. آزادي، شك را رشد ميدهد. شك داشتن خوب است ولي نه آن زمان كه در مورد اصول است. روح سالم، زندگي، آزادي فرد اينها قابل معامله نيستند. وقتي تو ميخواهي سيگار بكشي تنها به خودت صدمه ميزني. اما تو نميتواني به سادگي خواهر يا دخترت را بكشي. تو نميتواني آنها را در خانه حبس كني، آلت جنسي آنها را ببري، آنها را بر خلاف ميلشان وادار به ازدواج كني. اينجا مردان مراكشي دختران و زنانشان را به مراكش باز مي گردانند. آنها را از مدرسه بيرون ميآورند. اين بيتوجهي به زنان قابل قبول نيست.
<>در زمان نه چندان دور در اروپا هم اين چيزها وجود داشت. آموزش، زنان را مستقل كردهاست و مردها نظرشان راجع به زنها تغيير كرده است. من به مقاله «جان استوارت ميل» اشاره ميكنم كه در سال 1869 نوشته شده. در اين مقاله او ميگويد:«جوامعي كه زنان را سركوب ميكنند، عقب ماندهاند.» اين چوامع ستمگر هم هستند. اين موضوع تا به امروز مصداق دارد. اروپا بعد از جنگ جهاني دوم و بخصوص بعد از پايان جنگ سرد توجه زيادي به اين موضوع نشان داده است. آدم بر اين باور بود كه همه چيز توانمند و پر از آرامش است و به مهاجران اجازه داده ميشود كه اين كارها را انجام دهند. و اين هميشه به گونهاي قابل پديرش بود. آرامش، صلح، زندگي راحت. ما اين موقعيت گذشتگانمان را از دست دادهايم، احترام آنها براي آزادي، دموكراسي و دولت قانونمند به عنوان چيزهاي مخصوص و باارزش و نه بديهي.
<>اروپا امروز كجا قرار دارد؟ قتل تئو ونگوگ، من و اين كشور را به شدت تكان داد. من يك دوست را از دست دادم. من ميخواهم خوشبين باشم و بايد خوشبين باشم. آن چيزي را كه آفريقاييها، آسياييها و مسلمانان در اروپا تجربه ميكنند اروپاييها پشت سر گذاشتهاند. از توسعه نيافتگي به سوي توسعه، از مدهب به سوي سكولاريسم، از زندگي روستايي به سوي فرهنگ شهري. جامعه چند فرهنگي به جاي اينكه امكان ادامه رشد را فراهم كند شرايط قديمي را زنده ميكند.
<>اين چه مفهومي براي اتحاديه اروپا دارد؟ آيا بايد تركيه را بپذيرد؟ پذيرش تركيه به عنوان يك شريك به گمان من يك امتياز بزرگ براي او و بسيار جسورانه است.عليالاصول من معتقدم كه تركيه با پيوستن به اتحاديه اروپا، مشكلات بيشتري از آنچه كه خود به آن اقرار كرده، خواهد داشت. اين مسئله تنها با پاسخ دادن به يك سؤال ساده حل نميشود. تركيه برابري زن و مرد را نمي خواهد و اگر اين مسئله را بپذيرد، در درازمدت مشكل پيدا ميكند. مسئله ورود تركيه به اروپا در زماني پيش آمد كه ده كشور به شكل زنجيرهاي وارد اتحاديه اروپا شدند. در حال حاضر عاقلانه نيست كه با يك عضو جديد بحثبرانگيز و داراي يك موقعيت نامشخص ريسك كنيم. اگر يك رفراندوم سراسري برگزار شود من مطمئنم كه اروپاييها تركيه را به عنوان عضو نميپذيرند. اين را ما ميدانيم و از آنجايي كه ما دموكرات هستيم بايد به آراي عموميمان گوش دهيم.
|