کدمطلب:102

 
نقد: آرمانشهری که فرو ریخت/ پاسخ : گمان کردند شعله می میرد

4/18/2005 12:32:39 AM
نشریه دانشجویی چاربرگ

 
 

  
تریبون فمینیستی ایران:
در پی انحلال کانون آفتابکاران در دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی هفته نامه دانشجویی چاربرگ (در دانشکده علوم اجتماعی) به مدیر مسئولی پژمان موسوی در سرمقاله شماره نخست خود در سال جدید، به انحلال کانون آفتابکاران پرداخته و حین دفاع از آزادی بیان نقدی بر این کانون داشته است. کاوه مظفری از اعضای کانون آفتابکاران نیز در شماره بعدی هفته نامه به این نقد پاسخ داده است.

برای آشنایی با دیدگاه های موجود دانشجویی، در حوزه اندیشه و عمل، هر دو نوشته را آورده ایم. شما هم در این بحث شرکت کنید.

آرمانشهری که فرو ریخت
چاربرگ- پژمان موسوی :(( کانون فرهنگی ــ دانشجویی آفتابکاران منحل شد .)) این خبر بسیار کوتاه ماحصل تمامی تلاش ها و کوشش های جمعی از دوستان ما در دانشکده علوم اجتماعی بود . کانونی که اهداف بلند پروازانه ای را در سر می پروراند اما تنها 2 روز توانست به طور جدی فعالیت نماید و بعد هم منحل شد . ماجرا از آنجا آغاز شد که چندی قبل جمعی از دانشجویان دانشکده با مشاهده عدم انعطاف پذیری ساختار انجمن اسلامی به اندیشه تاسیس کانونی دانشجویی با اهدافی فرهنگی و نه سیاسی افتادند . در همین راستا بود که بعد از سعی و تلاش فراوان برای تنظیم مرامنامه و اساسنامه " حتی مشکل فراوانی که برای نام کانون انتخاب شده بود " این کانون به صورت موقت مجوز فعالیت دریافت نمود و برای افتتاح و بیان اهداف و روز جهانی زن مجوز برگزاری برنامه دریافت کرد . روز اجرای برنامه های یاد شده فرا رسید و این برنامه ها به ظاهر به خوبی برگزار شد و سخنرانان به بیان نظریات خود پرداختند . در واکنش به این برنامه ها جمعی دیگر از دانشجویان دانشکده با ایراد شکایت به کمیته انضباطی و حتی مراجع بالاتر نسبت به سخنرانی سخنرانان و و محتوای برنامه های یاد شده به اعتراض پرداختند . فارغ از این اقدام و انگیزه های این افراد به نقد برنامه های اجرا شده از سوی کانون آفتابکاران می پردازم .

1 ــ افراطی گری همواره به عنوان خطری جدی پیش روی جنبش دانشجویی قرار داشته است . قشر دانشجو به خاطر خصلت روشنگری اش با حسابگری خاصی به ایفای نقش مهم خود می پردازد و از همین جاست که خطر آغاز می شود ؛ خطر تندروی و سپس رکود .

در چند سال اخیر چپ گرایی و گرایش به اندیشه های چپ در بین بخشی از دانشجویان رواج پیدا کرده است که با اهداف این جریان که همانا عدالت است در تضاد جدی قرار دارد . این دسته از دانشجویان در این چند سال اخیر از کل چپ و جریان چپ ، رادیکالیسم افراطی و زیر پا زدن به همه چیز را آموخته اند و نه نقد جدی و ریشه ای ساختارها را . گویی با تند صحبت کردن و رادیکال عمل نمودن مشکلات این جامعه حل می شود . به نحوی که می گویند یک دانشجوی چپ از چه گوارا تنها کلاه کج و پیپش را به ارمغان برده است و نه نحوه عمل او را هنوز واقعی یک دانشجوی در صحنه امروز جامع ایران ، شناخت واقعیت ها و رو به رو شدن با آنهاست و نه نفی واقعیتها و پشت پا زدن به آنها . بهشت دروغین ساختن و در توهم آن غرق شدن بسیار زیباست اما این زیبایی را دوامی نیست زیرا همانطور که سراب با نزدیکی به آن نابود می شود این اندیشه نیز در مواجهه با واقعیت چاره ای جز نابودی ندارد .

2 ــ دانشکده علوم اجتماعی پتانسیل و ظرفیت فکری خاصی دارد که همگان نیز از آن مطلع اند . برای این جو و ساختار عکس و نام تروتسکی و پیروان او سنگینی می نماید . دانشجویی که تروتسکی را نمی شناسد و از اندیشه اش آگاهی ندارد " ترویج دهندگان اندیشه های او این واقعیت را به خوبی می دانند " چه نیازی دارد برای او عکس لنین را در حالت های مختلف نصب کرد تا به این ترتیب به زعم خود به آنها آگاهی داد ! به قول عارف قزوینی که می گوید :
" من در زمانی ترانه های وطنی سرودم که از هزار نفر تنها یک نفر می دانست وطن یعنی چه " ما هم از ابتدا باید با کار فکری و بنیادی اندیشه های مختلف را ترویج نماییم و آن زمان سنگ یکی را به سینه بزنیم . عکس چهره های رادیکال را که اتفاقا حساسیت روی آنها وجود دارد را بر در و دیوار نصب کردن هنری ندارد و نتیجه اش همان می شود که همگان دیدیم : انحلال .

3 ــ با همه انتقاداتی که به نحوه عمل دوستان خود قائلیم از اصل آزادی اندیشه نیز غافل نیستیم و معتقدیم که باید این اصل را به رسمیت شناخت و در چارچوب آن عمل کرد . آزادی اندیشه گوهر گرانبهایی است که به آسانی به دست نیامده که به آسانی از دست برود . اتفاقا درست در چارچوب این اصل است که با افراطی گرایی و این نحوه عمل کانون آفتابکاران مخالفیم . چرا که روزنه ای که باز شده بود و می توانست به فعالیت بپردازد را اکنون در اختیار خود نداریم و به جای آن یک مهر انحلال داریم و بس .


گمان کردند شعله می میرد
چاربرگ- کاوه مظفری: اين مطلب به بهانه چاپ مقاله اي با عنوان "آرمانشهري که فروريخت" در نشريه دانشجويي چاربرگ تهيه شده است . در مقاله فوق الذکر نويسنده سعي در بررسي فعاليت و علل انحلال کانون آفتابکاران داشته است که ذکر نکاتي پيرامون آن به شفافيت مسائل کمک مي کند؛ افراطي گري و تندروي اشتباه اصلي کانون آفتابکاران عنوان شده است اما به راستي تندروي چيست؟ آيا تندروي همان راديکال بودن است؟

راديکال بودن ماهيت جنبش دانشجويي است، همان جنبشي که آقاي موسوي آن را "روشنگر" مي داند
،راديکاليسم يعني نقد ريشه اي وضعيت موجود، راديکاليسم شيوه عمل نيست، بلکه نقش عمل است. حرکت راديکال مي تواند بسيار آرام و گام به گام هم انجام شود و لزوماً تند و با گام هاي بلند نيست. جنبش دانشجويي به خاطر موقعيت اجتماعي که دارد، يعني عدم وابستگي به منابع و منافع قدرت، در نتيجه به طور خاتي، پتانسيل نقد و نفي قدرت را درون خود مي پروراند؛ نقد و نفي قدرت ماهيت راديکال اين جنبش است اما شکل بروز اين ماهيت الزاماً تندروي يا کندروي نيست، در واقع متناسب با وضعيت و فرصت ها، نوع و شکل عمل انتخاب مي شود و تنها زماني مي توان به تند بودن يا کند بودن ابزار عمل پي برد که وارد "عمل" شويم.

من نمي دانم آقاي موسوي چگونه به اين نتيجه رسيده اند که دانشجويان دانشکده ظرفيت تحمل تصوير چند شخصيت را ندارند. (البته به غير از عده اي که تحمل ديدن خود در آينه را ندارند!) عکس ها و تصاويري که در روزهاي برگزاري مراسم در دانشکده نصب شد٬ نه عکس هاي مبتذل (....) بود، نه کاريکاتور"رجال" سياسي و نه حاوي فحش و ناسزا به (....).

در واقع اين تصاوير نبود که باعث پرخاشگري عده اي شد بلکه ماهيت عمل نقادانه بود که فرصت طلبان را به حرکت انداخت تا با توسل به قدرت از خود وفاداري نشان دهند. همان عده اي که آقاي موسوي از آنان با عنوان جمعي "ديگر" از دانشجويان دانشکده نام مي برد؛ عجيب است که ايشان از جزئيات برنامه ها و فعاليت هاي کانون حتي مسئله اي که براي "نام" کانون پيش آمد مطلع اند٬ اما در مورد افرادي که از کانون به مقامات "بالا" شکايت برده اند اطلاعي ندارند. بله باز هم بسيج تشکل هميشه در صحنه فعاليت هاي دانشجويي (!) بود که اين بار هم خوش درخشيد.

بگذريم، به همان مسئله تندروي برگرديم. اگر آفتابکاران افراط کرد، اعتدال آقاي موسوي چگونه است؟ فعاليت گام به گام ايشان پرسيدن ريگ مورد علاقه رياست دانشکده و انتشار آن در چاربرگ مي باشد، البته اين عمل هيچ هزينه اي ندارد، اما اگر در جامعه اي کوررنگ زندگي مي کرديم، شايد نشريه چاربرگ لغو مجوز مي شد.

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 3          آرشيو