کدمطلب:108

 
توهم امنيت گمشده، سلاحي ديگر بر ضد آزادي زنان

7/5/2005 9:26:57 AM
ساسان. م.ک.عاصي

 
 

  
تريبون فمينيستي ايران:
آنچه در اسناد تاريخي مربوط به فمينيسم و نيز در مطالبات فمينيستي هميشه به طور جدي پيگيري شده، ضرورت امکان تربيت و کسب تجربه اجتماعي براي زنان و دختران است.
حق تحصيل مهمترين اين مطالبات بوده و هست.

نظام مردسالار با محروم کردن زنان از تحصيل در دوره‌هاي مختلف تاريخي، توانست براي خود امتيازاتي کسب کند و از آن طريق زنان را روز به ‌روز بيشتر به حاشيه اجتماع براند و به سادگي مبارزه براي کسب قدرت را که از ابتداي پيدايش ريشه‌هاي نظام مردسالار و مالکيت خصوصي آغاز شده و در همان دوره‌هاي آغازين که زنان هنوز استقلال خود را از دست نداده بودند دامن زنان را نيز گرفته بود، به نفع خود تغيير داده و آن را به مبارزه‌ئي درون جنس نر محدود و کار را براي خود ساده‌تر کند. چرا که هميشه ذات صبور زنانه که فرصت کشف راهکارهاي دقيقتري براي حل مشکلات و برخورد با حوادث به او مي‌داده خطر بزرگي براي قدرت‌طلبي مردان کم‌صبر محسوب مي‌شده و اگر در اين شرايط زنان نيز توان حضور برابر پيدا مي‌کردند، به سادگي مي‌توانستند قدرت‌طلبي و آسايش بي‌تلاش مردان را دچار مخاطره کنند.( دليلم براي نسبت دادن ذاتي صبور به زنان اگر نتواند به مسائل روانکاوانه تکيه کند، به جرات مي‌تواند مسائل فيزيولوژيک را مورد استناد قرار دهد.)

اين راهکارهاي زيرکانه مي‌توانند همان چيزهايي باشند که به ناحق در ادبيات مردانه به عنوان مکر زنان از آنها ياد شده... روش مرد جنگ بوده براي کسب قدرت و روش زن گفتگو و ايجاد اشتراک فکري و عملي...
با محروم کردن زنان از کسب دانش، فرصت به روز کردن انديشه‌ها نيز از آنان دريغ شد و اين تبعيض تا اوائل قرن بيستم نيز در بسياري کشورها بر عليه زنان رواج داشت و امروزه نيز مي‌توان در برخي جوامع بزرگ و به ظاهر متمدن (همچون کشور خودمان) نمونه‌هاي اين تبعيض را به صورت گسترده مشاهده کرد.

اما زنان نيز در اين سال‌ها بيکار ننشسته بودند. زنان در طول بيش از سه قرن مبارزات آشکار و گسترده فمينيستي توانستند حق تحصيل خود را با زحمات فراوان باز پس گيرند. زنان طبقات مختلف، چه از طريق ايجاد محيط‌هاي آموزشي، و چه از طريق پيگيري مطالبات اجتماعي و سياسي خود و فشار آوردن به نظام‌ها و فرهنگ‌هاي حاکم و با تقبل هزينه‌هاي فراوان توانستند نظام مردسالار را وادار به عقب‌نشيني کرده و در کنار بسياري از حقوق ديگر خود، حقي مسلم، يعني حق تحصيل را نيز به دست آورند.

اما نظام مردسالار باز هم با سوءاستفاده از قدرت هاي سنتي خويش، از سوي ديگري وارد ميدان شد تا عليرغم تلاش فراوان فمينيست‌ها در جوامع مختلف، از طريق خدعه‌اي ديگر زنان را به حاشيه براند.
گرچه امروز در پي تلاش فمينيست‌ها قوانين نوشته و نانوشته‌اي که زنان را از تحصيل محروم مي‌کرد از بين رفته‌اند، اما هنوز مي‌توان گفت اين تبعيض در بطن جوامع مختلف و به خصوص جوامع سنتي موجود است. تنها شکل اين تبعيض تغيير کرده و همچون ديگر جلوه‌هاي قدرت و تبعيض که رنگي ديگر گرفته‌اند و توانسته‌اند در لباسي مبدل به حيات خود ادامه دهند، تلاش براي محروم کردن زنان از کسب دانش نيز هنوز در اشکال مختلف با جلوه هايي نوين تداوم دارد.

امروز در کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه، آموزش زنان امري پذيرفته شده است و اين مهم به دست نيامده مگر با تلاش‌هاي جنبش‌هاي فمينيستي و زنان فعال که توانستند حصارهاي خشک نظام مردسالار را درهم بشکنند. اما اين آموزش، مخصوصا در جوامع سنتي، در اغلب موارد حداکثر به آموزش آکادميک محدود شده است.
به طور خلاصه آن تبعيض تغيير شکل يافته را مي‌توان به اين شکل بيان کرد: زنان حق تحصيل دارند، اما فقط در حد تحصيلات آکادميک...

و اين در حالي است که امروز ديگر تحصيلات تئوريک و آکادميک پاسخگوي تمام نيازهاي يک فرد نيست. از يک سو هنوز فرهنگ ضد زن که به کهتري خيالي و ناحق زنان در نظام مردسالار دامن مي‌زند در بطن انديشه‌هاي جوامع مختلف وجود دارد و از سوي ديگر دسترسي به دانش تئوريک براي همگان به يک اندازه آسان شده است و ديگر نمي‌توان دانش آکادميک را به عنوان يک امتياز بررسي کرد.

مردان و زنان در يک حد توان دسترسي به دانش آکادميک را دارند، به همين خاطر سطح دانش نيز به يک اندازه بالا مي‌رود، اما نگاه مهترانه مرد به زن از بين نمي‌رود و همين نگاه با محدود کردن زنان در بخش هاي مختلف جامعه، مي‌تواند ارزش تحصيلات آکادميک زنان را زير سوال ببرد، چرا که اجازه استفاده از اين دانش را از زنان دريغ مي‌کند.

آنچه امروزه در مسئله کسب دانش از اهميت والايي برخوردار است، داشتن نظرگاه اجتماعي، تجربه‌گرايي و امکان عمل است... و نکته مهم‌تر پيش از آن، کسب آگاهي جنسيتي، تا از آن طريق بتوان به گونه‌اي نيرومندتر به مبارزه با باورهاي غلط جنسيتي پرداخت.

امروز جنبش‌هاي فمينيستي با کسب حق مسلم تحصيل، هنوز هم نظام مردسالار را کاملا خلع سلاح نکرده‌اند. نظام مردسالار در پي مبارزات فمينيست‌ها براي به دست آوردن حق تحصيل براي زنان، اين ميدان را خالي کرده و مبارزه را در ميدان ديگري پي‌گرفته است.
نبايد فراموش کرد که اين نظام، در تمام قرون گذشته، به هر حيله‌اي دست زده تا بتواند منافع يکسويه و منتج از قوانين تبعيض‌آميز ساخته و پرداخته نظام‌هاي حکومتي خود را حفظ کند.
امروز نظام مردسالار در تلاش است تا با محدود کردن و تحت فشار قرار دادن زنان در اجتماع، ايشان را بالاجبار و دوباره به خانه‌ها عقب رانده و امکان کسب دانش اجتماعي و امکان تجربه و عمل را از ايشان گرفته و به طور خلاصه دانش آکادميک را براي زنان بي‌مصرف کند.
مثال اين ماجرا هم زنان تحصيل‌کرده‌اي که عليرغم سال ها تحصيل آکادميک و کسب تخصص، به خاطر وجود مشکلات عديده و سنگ‌اندازي هاي جامعه مردانه، خانه‌نشيني را به درون اجتماع بودن ترجيح داده‌اند.
البته با تمام اين احوال، نظام مردسالار چندان هم نتوانسته در اين امر موفق باشد.
آگاهي به دست آمده در پي فعاليت‌هاي گسترده اجتماعي زنان و حضور گروه‌هاي اجتماعي فعال در جنبش زنان که بيشترين تلاششان در آموزش، بالا بردن آگاهي‌ جنسيتي زنان و نيز باز پس‌گيري حقوق زنان است، باعث شده که امروز، زنان با قدرت بيشتري بتوانند به مقابله با اين نظام بپردازند و ميدان را به نفع نظام مردسالار خالي نکنند.

حضور گسترده و درخشان متخصصان زن در علوم مختلف ، روزنامه‌نگاران و اساتيد زن و نيز فعالان جنبش زنان، مانع نيرومندي است براي جلوگيري از پيشروي مجدد نظام مردسالار...
به‌هرحال، به زعم من، بهتر است که ساده از کنار اين موضوع نگذريم و تلاشي بکنيم در بر آفتاب انداختن خدعه امروزين نظام مردسالار براي به حاشيه راندن زنان...

همان‌طور که گفتم نظام مردسالار در تلاش است تا با محدود کردن و تحت فشار قرار دادن زنان در اجتماع، امکان کسب دانش تجربي و عملي را از زنان بگيرد و به نوعي تلاش‌هاي آکادميک زنان را کم اعتبار کند.
سوالي که در اين بين پديد مي‌آيد اين است که نظام مردسالار چگونه موفق به انجام اين عمل مي‌شود؟
يکي از پاسخ‌ها مي‌تواند اين باشد:
نظام مردسالار با تبديل جامعه به محيطي تهديد آميز براي زنان و با ايجاد "توهم امنيت گمشده"(يا از دست‌‌رفته) و نيز درکنار آن، ايجاد ناامني گسترده براي زنان و دختران(به قصد موجود کردن آن توهم)، اين تصور را پديد آورده‌ که زنان براي حفظ امنيت و آسايش خود بهتر است منزوي و خانه‌نشين شوند؛ تا از اين طريق باز هم فرصت ديگري را از زنان براي کسب آگاهي دريغ کند.

کمي بيشتر اين نظريه را مورد موشکافي قرار مي‌دهم.
ايجاد تصور امنيت گمشده، اولين گام نظام مردسالار است براي دوباره محدود کردن زنان... اما اين توهم از همان اولين گام‌ها معناي خود را از دست مي‌دهد و شکل واقعي خود را بيرون مي‌ريزد و خودش تبديل مي‌شود به دليلي براي موهوم بودنش...
اگر کمي دقت کنيم مي‌بينم که جامعه ناامن براي مردان نيز به اندازه زنان مي‌تواند خطرناک باشد. امروزه ديگر تصور زن ضعيف‌البنيه، تصوري کهنه و منسوخ محسوب مي‌شود.
امکانات ورزشي و امکان تقويت قواي بدني همان‌قدر براي زنان موجود است که براي‌ مردان... و علوم طبيعي نيز ثابت کرده‌اند که خواص فيزيولوژيک به هيچ وجه نمي‌توانند دليلي باشند بر کهتري يا مهتري زنان يا مردان.

اگر مرداني مدعي‌اند که خواص جنسي مانند دوره‌هاي ماهانه زنان را دچار ضعف مي‌کنند، بايد اين را نيز بدانند و بپذيرند که مردان نيز به خاطر دوره‌هاي کوتاه مدت توليد اسپرم به طور معمول مي‌توانند دچار اين ضعف باشند.... و همان‌طور که گفته شد هيچ دليلي نمي‌توان يافت که اثبات کند خواص جنسي موجب کهتري زنان نسبت به مردان است.
پس اگر تنها نيروي بدني اکتسابي مردان است که آنان را از خطر در امان مي‌دارد، زنان نيز توان کسب چنين نيرويي را دارند؛ که به تجربه نيز اين مسئله را ثابت کرده‌اند.
از سوي ديگر، آلودگي محيط زيست و تغذيه نامناسب نيز، ديگر افسانه مردان نيرومند را زير سوال برده است.

تصوير ابرمرد نيرومند، امروز به همان اندازه مي‌تواند مضحک باشد که تصور وجود يک سوپرمن هاليوودي در دنياي واقعي...
همين شرايط نظام مردسالار را وادار به اتخاذ روش هاي جديد براي به حاشيه راندن زنان کرده است.
ايجاد محيط ناامن براي زنان و دادن نقش پاسبان به مردان يکي از همين روش هاست.
و بزرگ ترين حامي اين شرايط نيز خانواده سنتي و انديشه سنتي است.
قصد من انکار وجود ناامني نيست. اتفاقا تاکيد دارم بر ناامني ساخته و پرداخته مردان براي کنترل بيشتر زنان؛ اما توهم‌زدايي از اين فضا نيز در اين روزگار لازم است.
به همان اندازه که مردان توان دفاع از خود دارند، زنان نيز مي‌توانند از خويشتن دفاع کنند. از سوي ديگر شکل گرفتن اتحادي فمينيستي براي مقابله با اين ناامني هدفمند نيز مي‌تواند کمک بزرگي براي خلع سلاح نظام مردسالار باشد.

لزوم اين امر به اين دليل است که، امروز بيش از آنکه کسب دانش آکادميک براي انسان‌ها لازم باشد، کسب دانشي نسبت به اجتماع و محيط زندگي مورد نياز است و در صورتي که نظام مردسالار موفق شود زنان را از محيط‌هاي اجتماعي دور نگه دارد، فرصت هاي خطرناکي براي پيشروي به ضرر زنان و حتي به ضرر مردان(عليرغم تصورشان مبني بر بي‌خطر بودن نظام مردسالار براي مردان) به دست خواهد آورد.

فراموش نکنيم که جامعه نابرابر و دچار تبعيض، جامعه‌اي بيمار است.

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 2          آرشيو