|
تريبون فمينيستي ايران:
منشور جهاني زنان سند عشق به زندگي و ستايش زيبايي جهان است
ما راهي طولاني پيمودهايم تا ستمي را كه بر ما زنان ميرود محكوم كنيم و قدرتهاي موجود را واداريم تا به سلطه, استثمار, خودمداري و سودجويي افسارگسيخته كه بيعدالتي و جنگ و خشونت به بار ميآورد پايان دهند. تلاشهاي فمينيستي ما و مادران ما در چهار گوشة جهان آزاديهاي نويني را به چشم ما, دختران ما, و دختران دختران ما كه پس از ما به اين جهان خاكي پاي ميگذارند پديدار كردهاست. ما ميخواهيم دنيايي بسازيم كه در آن تنوع و گوناگوني نعمت به شمار آيد, فرديت و جمعيت هر دو مولد ثروت باشند, گفتوگو در آن رونق يابد, و نوشتهها و ترانهها و آرزوها شكوفا شوند. جهاني كه هراس و تابو در آن جايي نداشته باشد و همبستگي و عدالت و برابري و صلح و آزادي بر آن حكمروايي كند. ما توانايي خلق اين جهان را داريم. در سال 2000 با راهپيمايي جهاني زنان يك گام در به هم پيوستن كوششهايمان براي مبارزه با فقر و خشونت عليه زنان پيش رفتيم. هدف راهپيمايي ما تقويت جنبش عظيم همبستگي گروههاي خودجوش زنان بود, و توانست گروههاي زنان را از 163 كشور به هم بپيوندد. ما در كنار هم تحليلهاي انتقادي خود از نظامهاي مردسالاري و سرمايهداري را كه منشأ نابرابري ميان زنان و مردان و ميان ملتها است و به فقر و انواع خشونت به ويژه عليه زنان دامن ميزند عميقتر كرديم. ما در كنار هم به نظامهاي سياسي جايگزين انديشيديم كه بتواند فقر و خشونت عليه زنان را از ميان بردارد. ما بنا داريم جهاني را كه در آن به سر ميبريم دگرگون سازيم. در سال 2000 پيشنهادهاي خود را به نهادهاي قدرتمند صندوق بينالمللي پول و بانك جهاني عرضه كرديم و سازمان ملل را به چالش طلبيديم. پس از آن در همانديشيهاي جهاني از جمله WSF مشاركت كرديم و امروز منشور جهاني حقوق زنان را عرضه ميداريم. حركت ما ادامه خواهد يافت. ما ايمان داريم كه اين جنبش همچون موج برگشتناپذير است. جنبشي است كه از خواست و آرزوي ما نيرو ميگيرد تا روياهاي آرماني خود را به حقيقت بدل سازيم.
براي ما ديگر پذيرفتني نيست
كه با وجود انباشتگي روزافزون ثروت جهان, دو سوم مردم دنيا كه 70 درصد از آنان زناند در فقر به سر ميبرند. در هر 12 ثانيه كودكي از گرستگي ميميرد و اين فاجعة جهاني خشم و طغياني را برنميانگيزد. از هر شش كودك يكي به جاي تحصيل و بازي كار ميكند. دختران و پسران بيشماري به خدمت در نيروهاي شبهنظامي يا ثبت نام در ارتش وادار ميشوند يا در بازار رو به گسترش تجارت سكس بردگي ميكنند. كه در سراسر كرة زمين زنان عملاً اختيار آمدوشد آزادانه, تحصيل, اشتغال, رأي دادن, انتخاب همسر, انتخاب پوشش يا محل سكونت يا مليت خود را ندارند و از حق مالكيت بر خود, ميراث خود, حسابهاي مالي خود و فعاليتهاي فرهنگي و تفريحي محروماند. كه كشورهاي جنوب زير بار وامهايي كه كشورهاي ثروتمند به آنها تحميل كردهاند كمر خم ميكنند, و منابع طبيعي و محيط زيست ما با مصرف بيش از اندازه غارت ميشود. كه ليبراليسم نوين بنا دارد انديشه و توليد و تجارت و تغذيه و تفريح را در سراسر جهان يكنواخت كند.
ما محكوم ميكنيم..........................
جهانيسازي مردسالاري و سرمايهداري را. اين نظامها مسئول شرايط وخيم زندگي ميلياردها انسان, نقض حقوق بشر بهويژه حقوق زنان, و لطمات جبرانناپذير به محيط زنست در سراسر جهاناند. نظام سرمايهداري را كه تمامي اعمال و خدمات و روابط و حتي تمامي انسانها را كالا ميبيند. اين نظام بر رشد افسارگسيختة زيادهروي در مصرف و بر نيروي كار سربهراهِ زنانهيي بنا شده كه اغلب وادار به تحمل شرايطي بردهوار ميشوند. يكي از مباني اين نظام حصول اطمينان است از اين كه كار مهم بازتوليد اجتماعي (خانهداري, آشپزي, خياطي, بچهداري, مراقبت از خويشاوندان, ادامة حيات كشاورزي و ...) به رايگان بر دوش زنان قرار گيرد. سلطة مردسالاري را كه هزاران سال است زنان را در موقعيتي نابرابر نسبت به مردان نگه داشتهاست. سلطة مردسالاري در سياست و فرهنگ و اجتماع و اقتصاد ما نهادينه شده, در تمامي نهادهاي اجتماعي ريشه دوانده و بذر خشونت و محروميت ميكارد. به هر يك از عرصههاي سياسي يا قانوني و حقوقي بنگريم ــ خواه دسترسي به ثروت و تحصيل و بهداشت و كار و فنآوري باشد يا به مزد و امنيت و اطلاعات ــ ميبينيم كه در عمل زنان با مردان برابر نيستند. رشد دهشتناك بنيادگرايي و تبعيض جنسي و تبعيض نژادي را و هراس و نفرت را از هر آن چه ”ديگري“ به شمار آيد. راهاندازي مناقشات و جنگهاي نظامي و شبهنظامي را كه به كشتار مردم غيرنظامي و رشد انواع خشونت عليه زنان ميانجامد و جهتگيري بودجه كشورها را به سوي منافع شركتهاي فرامليتي در عرصة صنايع نظامي سوق ميدهد. هر نوع اشغالگري را. تكيه بر اصل رقابت براي پيشرفت را, كه به سلطة گروهي اندكشمار بر اكثريتي عظيم منتهي ميشود.
ما متهم ميكنيم..........................
نهادهاي قدرتمند بينالمللي مالي و اقتصادي و تجاري را, اعم از بانك جهاني, صندوق بينالمللي پول, سازمان تجارت جهاني, سازمان همكاري و توسعه اقتصادي, كه قواعد جاري براي جهانيشدن اقتصاد را – و به صورت غيرمستقيم نظام مردسالاري را - تحميل ميكنند. اين نهادها مدافع منافع شركتهاي چندمليتي و مشوق كالاييشدن بيحد و حصرند. آنها به دروغ به ما اطمينان ميدهند كه آزاد شدن بازار زندگي تهيدستان را بهبود ميبخشد و فراواني و مشاركت در منابع معدني و مالي به همراه دارد. مجمتعهاي صنايع نظامي را كه از راه جنگافروزي ثروت مياندوزند. اين نهادها فقر و خشونت و فحشا به بار ميآورند. سازمان ملل را كه قادر نيست صلح و ثبات را برقرار سازد و جامعه جهاني را به تعادل و آرامش برساند. شركتهاي چندمليتي را, كه يگانه بهرهوران واقعي سرمايهدارياند, فراتر از قوانين وتحريمهاي اجتماعي عمل ميكنند, به كسي پاسخگو نيستند و زير بار كنترل دموكراتيك نميروند. حكومتها را, كه مسئوليت خود را در قبال شهروندانشان ناديده ميگيرند. ما در دموكراسيهايي زندگي ميكنيم كه مشروعيت و وجاهت اجتماعي ندارند. تمامي شكلهاي بنيادگرايي را كه نميگذارد زنان آزادانه عمل كنند و اختيار جسم خود و احساس جنسي خود را داشته باشند. مردان را كه نميخواهند از مزاياي مردسالاري چشمپوشي كنند و در خلوت خود بر زنان فرمان ميرانند و زندگي ايشان را در اختيار ميگيرند.
ما با اين منشورخشم خود را بيان ميداريم, تهديدهاي نگرانكننده نسبت به زندگي و زيبايي سيارة خود را محكوم ميكنيم و پيشنهاد ساختن دنيايي ديگر را ارائه ميدهيم.
بشريت ابزارهاي بسياري براي پاسداري از حقوق بشر و حقوق زنان دارد: اعلامية جهاني حقوق بشر, كنوانسيون رفع انواع تبعيض عليه زنان, پيماننامة حقوق سياسي زنان و نظاير آنها.
ما اين ميثاقها را گرامي ميداريم و خواهان عملي شدن آنها هستيم. اما محتواي اين ميثاقها نظامهاي سياسي و اقتصادي موجود را كه بر اكثريت انسانها ستم ميورزند و بهويژه پيامدهاي خشونتباري براي زنان به بار ميآورند به چالش نميكشد. اين ميثاقها طرح نويني عرصه نميكنند كه بقاي جهان ما را از نظر زيستمحيطي و سياسي و اقتصادي و فرهنگي تضمين كند و به حمايت از تنوع و تكثر و منزلت انسانها برخيزد.
منشور ما حاوي روياي فمينيستها براي جهان است. به تمامي مردم جهان خطاب ميكند. از تجربيات و موقعيتهاي هر روزة زنان و مردان سراسر جهان برميآيد و به حركتهاي گوناگوني اتكا دارد كه دگرگوني روابط اجتماعي حاكم را هدف گرفتهاند. هيچ دستورالعمل خاصي وجود ندارد. بر عهدة هر يك از ما است كه منشور را با موقعيت خويش انطباق دهيم.
منشور ما بر پاية برابري, آزادي, همبستگي, عدالت و صلح بنا شدهاست. اين ارزشها جهانشمول و بنيادين است. ما در اين منشور آنها را به منزلة ارزشهاي فمينيستي ميپذيريم تا دنيايي بسازيم كه در آن زنان به حقوق خود دست يابند, همه با هم برابر باشند, و هر كس بتواند نيازهاي زندگي خويش را برآورده سازد و در امنيت به سر برد. جهاني كه در آن تنوع انديشهها و شيوههاي زيست و عمل به رسميت شناخته شود. اين ارزشها بهشدت با اصول زيربناييِ مردسالاري و سرمايهداري و تبعيض نژادي (يعني با سلطه, استثمار, رقابت و سودجويي) در تقابل است.
ارزشهاي اين منشور به تمامي خواستهاي و مبارزات محلي و ملي و جهاني ما – كه به هم وابسته و از هم جداييناپذيرند - پاسخ ميدهد. ما براي هر يك از اين ارزشها تعريفها و تصريحهاي خود را عرضه ميكنيم.
□ برابري...
برابري يعني رفتار يكسان با همه انسانها, خواه به صورت فردي يا در مقام عضوي از اجتماع برابري مستلزم ايجاد سازماني اجتماعي است كه نظام كنوني سلطة مردسالاري و سرمايهداري و تبعيض نژادي را وارونه سازد و توزيع منصفانة ثروت, فرصتهاي شغلي, مسكن, آموزش, دادخواهي, تغذيه مكفي, خدمات بهداشتي, محيطزيست سالم, حق نمايندگي دموكراتيك, مالكيت, اعتبار مالي, سوخت, وسايل حمل و نقل, فنآوري, علم, فعاليتهاي فرهنگي و تفريحي را تضمين كند. ما تصريح ميكنيم كه همة انسانها در همه جا و در تمامي جوامع با هم برابرند. ما تبعيض بر مبناي جنس, رنگ, نژاد, قوميت, مليت, طبقة اجتماعي, شيوة زندگي, جهتگيري جنسي, محل سكونت, زبان, سن يا معلوليت را محكوم ميكنيم. آداب و رسوم و سنت و مذهب, يا ايدئولوژي دليل موجهي براي تحقير افراد نيست و به اعمالي كه موجب تضعيف منزلت انساني يا شرافت فردي شود مشروعيت نميبخشد. هيچ گروه يا كشوري نميتواند ادعاي برتري بر ديگران را داشته باشد و دسترسي آنها را به منابع, داراييها, اشتغال يا دادخواهي محدود كند.
ما ميخواهيم دنيايي بسازيم.......
كه در آن زنان پيش از آن كه مونس و همسر و مادر و كارگر باشند انسان و شهرونداني تمامعيار به شمار آيند. كه در آن تمامي وظايفي كه در رديف فعاليتهاي انساني و كار رايگان قرار دارند (خانهداري, نگهداري از كودكان و خويشاوندان,...) به تساوي ميان زنان و مردان تقسيم شود. كه در آن زنان و مردان براي كار مساوي از دستمزدي مساوي برخوردار شوند و فارغ از نوع كار (مزدي يا غيرمزدي, استخدامي يا خوداشتغالي) حقوق و مزاياي يكسان داشته باشند و تبعيض عليه زنان در محيطهاي كاري خاتمه يابد. كه در آن زنان و مردان از هر شكلي از خشونت و تعصبورزي بري باشند. كه در آن دختران و پسران ياد بگيرند كه به جنس مخالف خود احترام بگذارند. كه در آن دولتها اقداماتي براي حذف نابرابري جنسيتي ميان كودكان و بزرگسالان انجام دهند و به نيازهاي خاص زنان توجه داشته باشند. كه در آن دولتها برابري اقوام و اقليتهايي را كه در سرزمين آنها به سر ميبرند تضمين كنند.
□ آزادي...
آزادي يعني اين كه هر فرد يا گروه حق تعيين سرنوشت خود را داشته باشد. آزادي تضمينكنندة توانايي بيان فرديت و مشاركت جمعي براي ساختن آيندهيي است كه آرزو داريم. آزادي در شراكت, همكاري و احترام متقابل در چارچوب جامعهيي دموكراتيك جلوهگر ميشود. آزادي مستلزم عهدهدار شدن مسئوليت و تكاليف در قبال جامعه است (يعني احترام به حقوق, آزاديها, امنيت و رفاه ديگران)، آزادي فردي به معناي حفظ حريم خصوصي, آزادي عمل و انتخاب در زمينههاي مرتبط با منزلت شهروندي و جهتگيري جنسي, آزادي انديشه و مذهب, استقلال عمل و اختيار مصرف دارايي خود, امنيت زندگي, و اختيار سلامتي خويش است. آزادي جمعي به معناي آزادي معاشرت, ديدارها و تظاهرات عمومي, آزادي بيان و عقيده, آزادي نشر, آزادي رأي دادن و خودمختاري است. ما تصريح ميكنيم كه تمامي انسانها آزادند و حق دسترسي به آزاديهاي فردي و جمعي را كه ضامن شرافت انسان است دارند. هيچ فردي مايملك فرد ديگري نيست.
ما ميخواهيم دنيايي بسازيم......
كه در آن همة انسانها به دور از شكلهاي گوناگون خشونت زندگي كنند. انسانها قرباني بردگي و تجارت جنسي يا استثمار جنسي نباشند. كه در آن زنان اختيار بدن خود را داشته باشند, براي بچهدار شدن يا نشدن خود تصميم بگيرند. نگهداري و تربيت فرزندان مسئوليت مشترك پدر, مادر و جامعه است. كه در آن زنان حق دارند ”نه“ بگويند و زير بار معيارهاي اجتماعي و فرهنگي كه ما را زيبا و تسليم و خاموش ميخواهد نروند. كه در آن زنان و مردان در مورد محل سكونت, تحصيل, تفريح, پوشش, وسيلة نقليه, زباني كه دوست دارند به آن سخن بگويند, مطالبي كه ميخواهند بخوانند, انتخاب دوستان و فعاليتهاي اجتماعي خود در امنيت كامل تصميم ميگيرند.
□ همبستگي...
همبستگي يعني به وجود آوردن الگويي سخاوتمند و فراگيرنده براي اجتماع كه موجوديت انسانها و سيارة زمين را به حراج نميگذارد. همبستگي به معناي برقراري تعادل ميان منافع فردي و جمعيِ زنان و مردان, دستشستن از امتيازها و مقدم دانستن منافع جمعي نسبت به منافع ِبهشدت فردي است. ما تصريح ميكنيم كه دموكراسي واقعي تنها نظامي است كه امكان رشد كامل انسانها را فراهم ميسازد, به اين شرط كه مشاركت زنان و ديگر مردمان را تضمين كند. اقتصاد بايد در خدمت بشر و تضمين بقاي او باشد. در تمامي فعاليتهاي انساني بايد احترام به محيط زيست رعايت شود. ما ميخواهيم دنيايي بسازيم ......... كه در آن دولتهاي دموكراتيك واقعي, نه صوري, حكومت كنند. دولتهايي كه ضامن آزادي و همبستگي و برابري و صلح و عدالت و محو هر گونه تبعيض و محروميت و خشونت باشند. حقوق زنان را پاس دارند و در جامعه آرامش و ثبات برقرار سازند. كه در آن تصميمگيريها جمعي و كنترلشده است. هر فرد در فرآيند تصميمگيري – از سطوح محلي تا سطوح جهاني - عضويت فعال دارد. كه در آن ساكنان كرة زمين از طريق يك سازمان بينالمللي كه نمايندگاني از هر دو جنس و از تمامي كشورها به صورتي برابر و دموكراتيك در آن عضويت دارند بر اين سياره حكومت ميكنند. كه در آن منابعي و ثروتها منصفانه ميان مردمان و كشورها تقسيم شده و از اين رهگذر فقر از ميان رفته است. تقسيم منصفانة ثروت ضامن دسترسي همگاني به فرصتهاي شغلي براي رفع نيازهاي اساسي زندگي, مسكن, تغذية مناسب و سالم, سوخت, خدمات بهداشتي, وسايل حمل و نقل, اطلاعات, تحصيل, دادخواهي, فرهنگ, فعاليتهاي ورزشي و تفريحي و غيره است. كه در آن وظايفي كه در حوزة كار رايگان بازتوليد قرار دارد (خانهداري, بچهداري, نگهداري از سالمندان و...) مسئوليتي جمعي و همگاني است. در اقتصاد از الگوهاي جايگزيني حمايت ميشود كه به حقوق كارگران احترام ميگذارند و هدف اجتماعي و زيستمحيطي دارند و رشد را كنترل ميكنند: الگوهايي مانند تعاونيها, اقتصادهاي مشاركتي, توليد با اولويت دادن به نيازهاي جمعي به جاي صادرات, نظامهاي پاياپاي, بنيادهاي قومي, سرمايهگذاريهاي مسئول و پاسخگو, تجارت منصفانه. كه در آن منابع طبيعي ميراث مشترك انسانها است, و از آنها براي نيازهاي واقعي و نسلهاي آينده محافظت ميشود. همه انسانها به آب سالم, هواي پاك, سوخت سالم و... نياز دارند. كه در آن تنوع زيستي (گياهان, جانوران, جنگلها, اكوسيستمها,...) حفظ ميشود, و براي دانش زنان, بهويژه زنان بومي, در اين عرصه رسميت و ارزش قايل ميشوند.
□ عدالت...
عدالت بر پاية به رسميت شناختن و تضمين اهميت حقوق قانوني, سياسي, اقتصادي و اجتماعي همه افراد انساني است. اين حقوق بازتاب موازنه ميان حقوق فرد و حقوق جامعهيي است كه در آن زندگي ميكند. دولت مسئول عدالت اجتماعي (برابري جنسي, برابري ميان زنان, و برابري ميان مردان) است. دولت نظام قضايي قابل دسترسي, مساواتطلب, مستقل و اثربخش بنا مينهد. هنگام نقض حقوق, نقش نظام قضايي ارشاد و تنبيه و مجازات خاطيان است. تجربة كشورهاي گوناگون در گوشه و كنار جهان نشان دادهاست كه قوانين را ميتوان به صورتي جمعي تنظيم كرد و مناقشات از راه ميانجيگري و صلح و آشتي, پرداخت غرامت به طرفهاي آسيبديده اعم از فرد يا جمع قابل حل است. ما تصريح ميكنيم كه عدالت ضامن محو تمامي اشكال تبعيض و خشونت است. ضامن حق زندگي, امنيت و آزادي, و حافظ آسيبپذيرترين اقشار جوامع است. ما ميخواهيم دنيايي بسازيم ...... كه در آن ابزارهاي محلي, ملي و بينالملليِ پاسدار حقوق بشر و بهويژه حقوق زنان به صورتي اثربخش به كار گرفته ميشوند. اين ابزار مجهز به سازوكارهاي جبراني براي موارد نقض حقوق است. كه در آن زنان و مردان با بنيادگرايي و افراطيگري كه آنان را از حقوق كامل شهروندي محروم ميسازد به حق مخالفت ميكنند. كه در آن ساز و كارهايي براي آگاهسازي افراد از حقوق خود و امكان صيانت از آنها وجود دارد. كه در آن مصالح جمع بر منافع فرد تقدم دارد. گروهي اندك نميتوانند كالاها و دانش را كه متعلق به جمع است در انحصار خود بگيرند. ساز و كارهايي اثربخش براي مبارزه با فساد تدارك ديده شدهاست. كه در آن شرافت افراد محترم است. حكم اعدام منسوخ شده, و شكنجه و رفتار اهانتبار و تحقيرآميز ممنوع شدهاست. تجاوز جنسي جنايتي عليه فرد و جامعه انساني شمرده ميشود و تمامي اشكال خشونت بهويژه خشونت عليه زنان در برابر قانون جرم به حساب ميآيد.
□ صلح...
صلح به افراد امكان ميدهد كه در جامعه و در خلوت خصوصي خويش (فارغ از سلطة فرد يا گروهي ديگر, فارغ از سلطة اقليت بر اكثريت, يا سلطة ملتي بر ملت ديگر) در امنيت و به دور از خشونت زندگي كنند. صلح در چارچوب نظامي دموكراتيك به وجود ميآيد كه از بروز اين گونه سلطهطلبيها جلوگيري ميكند و در آن قدرت ميان همه تقسيم شدهاست. براي دستيابي به محيطزيست ايمن بايد برابري واقعي ميان اعضاي جامعه و تمامي مردمان جهان برقرار باشد. زندگي در امنيت به معناي زندگي بدون هراس از تهاجم, بيكاري, محروميت از درآمد و خوراك و مسكن و تحصيل و خدمات بهداشتي و... است.
ما تصريح ميكنيم كه همه انسانها بايد از اين هراسها و شكلهاي سلطه رها شوند. روابط اجتماعي بايد بر مبناي تعاون, پايداري, و تضمين نيازهاي اساسي بنا شود. مسئوليت برآوردن اين نيازها بر عهدة دولتهاست.
ما ميخواهيم دنيايي بسازيم......
كه در آن قوانين تمامي شكلهاي خشونت بهويژه عليه زنان را (در هر دو عرصة عمومي و خصوصي) ممنوع كنند. كه در آن منزلت بدن فرد و شرافت اخلاقي او محترم شمرده شود. بردگي و تجارت جنسي انسانها از ميان برود. كه در آن معاف شدن از مجازات به هر نحوي كه باشد تحمل نشود. كه در آن صنايع نظامي برچيده شده و بودجة آن صرف برنامههاي آموزشي, كارآفريني و بهداشتي شدهاست. تمامي سلاحها نابود شدهاند. كه در آن براي حل مناقشات از روشهاي صلحآميز استفاده ميشود. زنان فعالانه در اين فرايند, در بازسازي اجتماع, و ايجاد دولتي كه آزادي و برابري همگاني را تضمين كند دخيل ميشوند. كه در آن برنامههاي آموزشي براي عدمخشونت وجود دارد تا فرهنگي صلحطلب پديد آيد كه از بروز مناقشات پيشگيري ميكند و مانع انتشار بازنماييهاي تحقيرآميز از زنان (در رسانهها, كتابهاي درسي, فيلمها, سايتها,...) شود.
ما همگان را فرا ميخوانيم.................
جنبشهاي اجتماعي و مجموعة جوامع مدني را فرا ميخوانيم كه در كنار ما بايستند تا ارزشهايي كه در اين منشور آمدهاست امكان پياده شدن پيدا كند. منشور حقوق بشر زنان ابزاري براي انديشه و عمل براي همه كساني است كه ميخواهند اين جهان را تغيير دهند و با گنجاندن آن در مبارزات كنوني خود در اين راه قدم بگذارند. از مردان ميخواهيم متعهد شوند كه يك بار براي هميشه به خشونت عليه زنان پايان دهند و شخصاً بدرفتاريهايي را كه با زنان ميشود محكوم كنند. ما مردان را به همكاري با زنان فرا ميخوانيم تا در كنار هم روابطي برپاية برابري و احترام ايجاد كنيم و جهاني مبتني بر آزادي, مساواتطلبي, عدالت, و محيطزيستي سالم و صلحآميز بسازيم. ما از مردان ميخواهيم با الگوي مردانگي موجود به مبارزه برخيزند. ما انتظار داريم مقامات مسئول در تمامي سطوح اقدامات لازم را براي حمايت از اصولي كه در اين منشور گرد آمدهاست انجام دهند و به ميثاقهاي جهاني حقوق بشر و حقوق زنان كه امضا كردهاند وفادار باشند. جهان نيازمند اقدامات عاجل است!
بار ديگر تأكيد ميكنيم كه به فمينيسم پايبنديم و پافشاري داريم كه هيچ وجهي از اين منشور نبايد براي بيان عقايد يا انجام كارهايي مورد تفسير يا استفاده قرار گيرد كه با روح آن سازگاري نداشته باشد. |
|