تريبون فمينيستي: زمانی که وکیل، النا اشراتنیکووا، بیکار ماند و ناچار شد برای مراسم تدفین مادرش از دوستانش پول بگیرد، فهمید که باید خیلی سریع اقدامی کند. وی با مدرک وکالتی که داشت، به گروه در حال رشدی از زنان پیوست که با تاسیس NGO سعی داشتند با فقر و بیکاری پس از جنگهای داخلی تاجیکستان مبارزه کنند.
گروه اشراتنیکووا که «قانون و به زیستن» نام دارد و در سال 1998 تاسیس شده است، امروزه پشتوانهای بیش از یک میلیون دلار آمریکا دارد، که آن را صرف فراهم کردن خدمات مشاوره و راهکار قانونی برای افراد میکند.
اشراتنیکووا میگوید: «مانند بسیاری زنان دیگر، زمانی که شغل و هیچ پولی نداشتم، لحظات سختی را در زندگیم گذراندم. بعد دنبال راه حلی گشتم، و تلاش کردم وارد فضای NGOها شوم. من باید کارهای بسیاری میکردم و به سمینارهای زیادی میرفتم. حالا وقتی میبینم که تشکیلاتم چه اندازه برای مردم مفید است، احساس رضایت فراوانی میکنم.» زنان جنبش NGOهای تاجیکستان را رهبری میکنند و به انگیزهی داشتن درآمد بیشتر و کار در فضایی رضایتبخشتر در زمینهی مسایل اجتماعی از قبیل فقر، اعتیاد به مواد مخدر، بیسوادی و بیخانمانی به این جنبش پیوستهاند. در سالهای اخیر حدود 160 NGO توسط زنان تاسیس شده است و رهبران آنها مجموعهای از زنان دانشمند، پزشک، آموزگار و روزنامهنگارند.
مارجودا رحمانووا به خاطر حقوق پایین، شغل آموزگاری زبان انگلیسی را در موسسهای در شهر دوشنبه ترک کرد. او در یکی از دفاتر سازمان ملل شغلی یافت و همین باعث شد که دست به تاسیس یک NGO به نام «کودکان، آوارگان و شهروندان آسیبپذیر» بزند. این NGO هماکنون در ساختمانی در نزدیکی مرکز دوشنبه قرار دارد و در آن هر روز به بیش از 100 کودک غذای گرم و آموزش خواندن و نوشتن داده میشود.
الا ریازانووا، گزارشگر سابق تلویزیون، رهبر یک NGO به نام «دیالوگ» است، که تشکیلاتی است برای فراهم کردن امکانات سازمانی و تکنیکی برای گروههای مستقل و تازه تاسیس در مناطق روستایی. وی به این دلیل جذب این کار شد که خلاق باشد و قوانین بازدارنده و کنترلگر حاکم بر فضاهای کاری تاجیکستان را، که از دوران شوروی سابق به جا ماندهاند، بشکند.
وی میگوید: «بعد از جنگهای داخلی و تحولات دیگر، زنان بسیار محدود و تنگدست شدند و از ابراز خود در محیطهای جدید باز ماندند. NGOها راهی شدند تا زنان بتوانند از طریق آنها دانش خود را به کار گیرند و از راههای قانونی به موفقیت برسند.» در گذشته بیشتر NGOها در پایتخت ثبت میشدند، اما زمانی که سازمانهای بینالمللی علاقهمند به حمایت از سازمانهایی مانند «جنسیت و توسعه» شدند، این رویه تغییر کرد. این سازمان با این که در دوشنبه ثبت شده است، دفترهایی در ناحیههای روستایی بسیاری دارد و با کمک UNDP از زنانی که میخواهند برای خود کار و کسبی فراهم کنند، حمایت میکند.
دز نه سال گذشته، آنها به بیش از 5000 زن وام دادهاند، که در جهت حمایت از شغلهایی مانند پرورش دام و ماهی، کاشت برنج، پیاز، سیبزمینی و دانهی کتان و تاسیس کارخانههای تولید فرش، ماکارونی، سرامیک و میوهجات و سبزیجات کنسرو شده، بوده است.
با وجود اظهار نظر دو سال پیش امامعلی رحمانف، مبنی بر این که «NGOها به نیروی قابل توجهی تبدیل شدهاند و باید تحت نظارت قرار گیرند»، منتقدان اصرار میکنند که NGOها هیچ تاثیر واقعی بر سیاستهای دولت ندارند.
منتقدان، NGOهای تحت رهبری زنان را متهم میکنند که به دولت بسیار نزدیکاند و به جای این که رو در روی رژیم بایستند و او را سرزنش کنند، مشکلات بسیار تاجیکستان در حال حاضر را به فروپاشی شوروی و جنگهای داخلی نسبت میدهند.
الهام نزریف، روزنامهنگار مشهور تاجیک، این طور توضیح میدهد: «NGOها نمیتوانند به دولت اعتراض کنند و چیزی از دولت بخواهند، زیرا چنین چیزی بر خلاف اساسنامهی آنهاست. هر سازمانی پیش از این که فعالیتش را آغاز کند، باید ثبت شود و اگر آنها در اساسنامهای که به وزارت دادگستري ارایه میکنند، بنویسند که میخواهند فعالیت سیاسی کنند بهخصوص علیه دولت، هرگز ثبت نخواهند شد و کوچکترین تخطی از اساسنامه نیز موجب بسته شدن NGO خواهد شد. بنابراین بیشتر NGOها سازمانهایی مصنوعی هستند که نمیتوانند از خودشان حمایت کنند، یا در برابر دولت بایستند و تقاضایی کنند.»
رجبی میرزو، سردبیر روزنامه، چنین اظهار نظر میکند که وفاداری به همقطاران سابق علت اصلی رفتار آرام بسیاری از رهبران NGO است. وی که روزنامهی رقیبش، روزیناو، بسته شده است میگوید: «از میان رهبران NGO، بسیاری در گذشته عضو حزب یا همکار بودهاند و تمایلی ندارند که با همقطاران سابقشان مجادله کنند.»
دلبر آمینووا، کارمند NGO، تصدیق میکند که بسیاری از گروهها در مواجهه با دولت بهنوعی خودسانسوری میکنند: «با وجود مشکلات جدی اقتصادی، کسی تجمع اعتراضآمیز علیه دولت برگزار نمیکند، زیرا همه میترسند که موجب دردسر و حتا مرگ برای خود شوند.» افراد دیگری مانند رزیامو آشورووا، رییس موسسهی پزشکی ادامیت که سازمانی برای فراهم کردن خدمات رایگان بهداشتی برای سالمندان و معلولان است، خود را وامدار دولت میدانند که ساختمانی را بدون دریافت اجارهبها در اختیارشان گذاشته است. او میگوید: «چرا میخواهیم اقدامی بر ضد مقامات انجام دهیم؟ من بسیار خشنودم که با همین وضعیت سود بسیاری به مردممان میرسانیم.»
مارگاریتا کگای از NGOی «سنت و مدرنیته» تصدیق میکند که گروه او و گروههای مشابه آن تاثیر اندکی بر سیاست دولت دارند. با این حال تاکید میکند که با وجود يا وجود نداشتن فعالیت سیاسی، آنها نقش مهمی در انگیزش دیگران دارند. وی میگوید: «نداشتن فعالیت سیاسی به این معنی نیست که NGOها نمیتوانند در نیرو بخشیدن به حیات سیاسی کشور نقشی داشته باشند و به مردم برای فعالیت سیاسی کمک کنند و علاقهشان را به سوی ردههای بالاتر قدرت سوق دهند.»
جنبش در حال رشد NGO نقطه ضعف دیگری هم دارد: وابستگی به حمایت مالی خارجی در پوشش حامیان داخلی. منتقدانی مانند رستم باباجانف، اقتصاددان بانک جهانی، تاکید میکنند که این ضعفی برای آیندهی NGOهاست و طبق گفتهی او به محض این که کمک هاي خارجی قطع شود، NGOها از میان خواهند رفت و کارمندانشان شغلشان را از دست خواهند داد. رزیامو آشورووا اما خوشبینتر است. او باور دارد که گروهش به کار خود ادامه خواهد داد، حتا اگر حمایت حامی مالی سوییسی قطع شود. او میگوید: «بسیاری از زنان از جمله خود من به خاطر سالها کار کردن در NGO مهارتهای مدیریتی کسب کردهایم. ما اکنون قادریم شرکتهایی تاسیس کنیم که از کامپیوترها، مبلمان و تجهیزات پزشکی سالهای قبل استفاده کنند. این شرکتها احتمالا شرکت خدمات مشاوره یا شرکت پزشکی یا مراکزی برای آموزش فعالان اجتماعی و پزشکی خواهند بود.» |