کدمطلب:56

 
درماندگي زنان زنداني در قرقيزستان

10/2/2005 11:09:28 AM
 مترجم: نيلوفر احسان

 
 

  
تریبون فمینیستی ایران:
اميد به زندگي در خارج از زندان براي زنان زنداني در قرقيزستان بسيار اندك است.

سه سال پيش زني 36 ساله به نام ايوا تنها پس از چند هفته از آزادي از تنها زندان قر قيزستان مجددا به زندان باز گردانده شد. وي كه بدون غذا و سر پناه به سر مي برد دست به يك سرقت مجدد زد و خود را بار ديگر در زندان استپيانا ،دهكده اي در 120 كيلومتري بيشكك، يافت.

ايوا اكنون مادر كودكي 2 ساله و مجددا در آستانه آزادي است. او اميد وار است كه اين بار اوضاع بهتر باشد اما مي گويد كه نگران وضع زندگي اش در خارج از زندان است.

ايوا مي گويد: "من از مردم مي خواهم كه زنداني بودن ما را ملاك قرار ندهند و با ما مثل پس مانده هاي جامعه رفتار نكنند. اگر آنها كمي از لحاظ عاطفي از ما حمايت كنند ما هم قادر خواهيم بود كه زندگي بهتري براي خود بسازيم."

او اضافه مي كند كه زنان زنداني به كار و حمايت نياز دارند واگرنه مجددا به زندان باز مي گردند.

ايوا تنها كسي نيست كه از اين مسئله انتقاد ميكند و معتقد است كه اين سيستم كيفري، كه زنان را بدون در نظر گرفتن شرايط زنداني كرده و سپس بدون هيچ حمايت و اميدي براي بازگشت به جامعه آزاد مي كند، غلط است.

چلپن امروكف رئيس سازمان غير دولتي Eglمربوط به حقوق بشر مي گويد: "زنان زنداني پس از گذراندن دوره محكوميت از لحاظ رواني و اجتماعي به توان بخشي احتياج دارند. اما متاسفانه حتي يك سازمان هم براي حل اين مسئله وجود ندارد. لازم است كه تغييري در اين سيستم به وجود آمده و حمايت كافي براي زنان زنداني فراهم آيد."

مدير زندان ويكتور استارستنكو مي گويد اكثر 611 زن زنداني در استپنايا به راحتي مرتكب دزدي و قاچاق شده اند تا يك خانواده بزرگ را سير كنند. حتي آنهايي كه مرتكب جرائم سنگيني چون قتل شده اند هم از اين قائده مستثني نيستند.

دادگاه هاي قر قيزستان حتي در موارد پيش پا افتاده با خشونت تمام و محكوميت هاي طولاني با زنان برخورد مي كنند.

وي مي گويد: "دادگاه هاي ما كمترين انسانيتي در قبال اين زنان قائل نيستند . مواردي داريم كه در آن زني تنها به خاطر دزدي يك ساعت مچي به قيمت 1 دلار به 3 يا 4 سال زندان محكوم شده است."

دختران جوان هم به دلايلي چون دزدي يك بسته شكلات يا يك تكه نان آن هم به دلايلي چون وسوسه و گرسنگي به زندان مي افتند. بعد از آزادي هم جائي ندارند كه بروند و دوباره مرتكب جرم ديگري شده و مجددا به زندان باز مي گردند.

اين زندان در سال 1962 در دوره اتحاد جماهير شوروي ايجاد شده و پس از فرو پاشي مجددا باز سازي نشده است. ديوار هاي داخلي در حال فرو پاشي اند, شيشه ها شكسته اند و در زمستان هوا چنان سرد مي شود كه نفس كشيدن را براي زندانيان سخت مي كندد. يك زن كه در اين زندان دوران محكوميت خود را براي سرقت سپري مي كرد دچار بيماري سل شد.

تنها اثري كه از تمدن در اين زندان ديده مي شود وجود دستگاه هاي تلويزيون و يك اجاق برقي براي پخت و پز است. اگر چه اين اجاق تنها به درد كساني مي خورد كه از خانه هايشان برايشان مواد غذايي مي فرستند. بقيه تنها مي توانند پوره گندم و ارزن و سوپ جو و نان سبوس كه دولت بودجه روزانه 52 سنتي براي آن تعيين كرده را بخورند.

بيشتر زندانيان تماس اندكي با خارج دارند. افراد كمي به ملاقاتشان مي آيند چرا كه اكثرآنها پس از ارتكاب جرم توسط خانواده هايشان طرد شده اند.

زنان باردار علاوه بر اينكه اقوامشان را از دست داده اند بايد خود را با جدائي از فرزندشان كه پس از تولد به ساختمان ديگري منتقل مي شود نيز وفق دهند.

در سن 3 سالگي اين بچه ها را به پرورشگاه منتقل مي كنند.

تنها اعتقادات مذهبي است كه كمبود محبت زنان زنداني را پر مي كند. آنها در عبادتگاه كوچك زندان احساس آرامش مي كنند.

النا دكونينا كه محكوميت 25 ساله اش را از دوره اتحاد جماهير شوروي سپري مي كند معتقد است كه اين عبادتگاه سبب آرامش بسياري از زندانيان مي شود.

وي مي گويد: "خوب است كه اين مكان هاي مذهبي به وجود آمد چرا كه مامن بسياري از زنان شده . واقعا فكر مي كنيد همه اين زنان اعتقادات مذهبي دارند؟ نه!! آنها به اين عبادتگاه پناه مي آورند چون جاي ديگري براي رفتن ندارند!!"

منبع: http://www.iwpr.net/index.pl?archive/wp/wp_006_03_eng.txt

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 1          آرشيو