کدمطلب:32

 
تجمع زنان در مقابل دانشگاه تهران

6/13/2005 7:17:24 AM
وبلاگ زهرا

 
 

  
http://www.zahra-hb.com/archives/2005/06/050612_000310.html
* من ساعت ۵:۲۰ دقيقه تونستم به سختي خودم را به مراسم برسانم. همون ابتداي ۱۶ آذر ماموران نيروي انتظامي مانع ورود شدن. از خيابان انقلاب عبور کردم و وقتي رسيدم روبروي سر در اصلي تعداد حدود ۱۰۰۰ نفري (آقايون و خانومها) رو ديدم. جلوي دانشگاه فقط خانومها بودند و اين بار آقايون در حاشيه بودند، مثل اينکه نيروي انتظامي گفته بود جمعيت زنانه است و آقايان حق ورود رو ندارند. حتي يک آقاي خبرنگار تپلي بود که کارت خبرنگاريش رو هم نشان داد ولي نيروي انتظامي مانع شدند. جالب اينجاست که بدانين من وقتي ميخواستم به جمعيت روبروي سر در بپيوندم، آقاي پليس مانع شد و وقتي گفتم چرا و چه خبره؟! فرمودند که:
هيچي اينا بيکارن و ميخوان همين يه ذره حجابي رو هم که دارن، نداشته باشن!!!
بعد به تدريج که جمعيت بيشتر ميشد نيروي انتظامي دست به تهديدات زد و مردم هم در جواب تهديداتش هو ميکرد. خدائيش اين آقاهه خيلي بامزه بود! از يکطرف تهديد ميکرد که ما قدرتش رو داريم هر کاري بکنيم و هر بلايي سر شما بياريم و از طرفي ديگر به ماشينها ميگفت حرکت کنين و مزاحم آسايش مردم نشويد و تشکر هم ميکرد:-)
راستش من از بين خانومهاي وبلاگ نويس کسي را نشناختم (آنهايي رو هم که مي شناختم نديدم). بعد از خواندن قطع نامه عليرغم همه تلاشهاي اون خانومي که بلند گو دستش بود و ميگفت شعار نديد و متفرق شين، خانومها راه افتادن و طرف انقلاب و بعد از آن به سمت پارک لاله. در طول راه همش شعار ميدادن که زنداني سياسي آزاد بايد گردد سرود اي ايران اي مرز پر گهر هم خوانده شد و همين طور يار دبستاني من و اون آقاي پليسي که در ماشين نشسته بود براي رد گم کردن ميگفت:
البته شادي مردم بعد از راهيابي به جام جهاني قابل درکه:):) و جالب اينجاست که تاکيد زيادي داشتند که اين نشست از طرف وزارت کشور مجوز نداشته؟!
بدترين جاش زماني بود که به سمت پارک لاله حرکت ميکرديم، آقاي پليس تاکيد کرد که متفرق شيد و وقتي ديد اثر نداره به همکارانش دستور داد که هر کي نافرماني کرد بگيريدش! و توي اين جريان يه آقايي که تيشرت نارنجي داشت رو به شدت کتک زدند و من چون توي پياده رو بودم دقيقا نديدم که چي شده؟! در اينجا داشت جمعيت متفرق ميشد که دوباره يکصدا شعار دادند:
برگرديد، نترسيد، ما همه با هم هستيم.
راستي فکر ميکنم اينجا آقاي ... (بنا به توصيه ف.م سخن عزيز من اسم اون آقا رو از اينجا حذف كردم. به هر حال آدم بايد رعايت مسائل ايمني رو در مورد ديگران بكنه. مرسي) بود که سر تا پا مشکي پوشيده بودند و شعار:
اينجا شده فلسطين، چرا بيکار نشستين رو براي جمعيت گفت و اونام تکرار کردند. يه خانوم مسني خودش را به ايشون نزديک کرد و بهش اعتراض ميکرد که چرا اينطوري جووناي مردم رو به کشتن ميدي و نميذارم برين وسط جمعيت و هولش ميداد به جلو، ولي ايشان بازم وارد جمعيت شد( من از روي عکساي جشنواره وبلاگ دانشجوي فکر ميکنم آقاي ... بودند و حالا شايد کسي ديگه بودند که اگه اينطوره من ازشون عذر ميخوام)
و دوباره حرکت به سمت پارک لاله ادامه داشت. وقتي به چهار راه رسيديم، نيروي انتظامي عملا با باتوم به جان خانومها و آقايون افتاد و اونطوري که من شنيدم ۷ نفر را هم دستگير کردن! البته من نديدم که دستگيرشان کردند يا نه؟ ولي يه خانومي بعد از پايان مراسم گفتند که ديده که اونها رو گرفتن. (صرفا نقل قول)
من اينرا ديدم که دو مامور با يک خانوم چادري که شعار ميداد درگير شدند و حتي چادرش را هم مي کشيدند ولي جمعيت مرا هول دادن و نديدم که چي شد؟
من تا ساعت ۷:۲۰ دقيقه اونجا بودم و تا جايي رو ديدم که ماموران با باتوم وارد عمل شدند و همه جمعيت پراکنده شد.
حقيقتش را مينويسم که من خيلي ترسيده بودم. خيلي زياد به خصوص وقتي با باتوم وارد عمل شدن و به سرعت خودشان را به جمعيت مي رسوندند به نظرم خيلي ترسناک بود و من بي اختيار اشکم در اومد که چطور يک انسان اينقدر راحت انسان ديگه اي رو با اون باتوم سخت ميزنه؟!

× چند تا چيز:
1- من ساعت 7:20 از اونجا در اومدم و نميدونم که بعدش مراسمي بود يا نه؟!
2- من مامورين باتوم به دست رو در حال تفرقه جمعيت ديدم و نديدم که با خانومي درگير شدن يا نه؟ ميخوام بدونم آيا خانومي آسيب ديده؟!
3- آيا شايعات دستگيري چند تا خانوم صحت داره يا نه؟!
4- بيشتر از تعداد خانوماي تظاهرات کننده، مردمي بودند که کنار خيابان تنها شاهدش بودند به طوريکه خيلي شلوغ بود و امکان حرکت ماشينها وجود نداشت. حتي خيلي ها براشون تعجب بر انگيز بود که چي شده؟ يک زوج جوان هم سن و سال خودمان و خيلي هم با کلاس، وقتي از من پرسيدن چه خبره و من گفتم: نشست اعتراض به قانون اساسي در مورد زنانه، با لحن تحقير آميزي گفتند: اينا الان فهميدن اينو؟ بعد از اينهمه سال؟!
5- يه خانومي که در طول مسير تا پارک لاله کنار من بود، همش حرص ميخورد و ميگفت: اينا خيلي بيکارن!! ما ميگيم حکومت رو عوض کنين، اينا دلشون به عوض کردن قانون اساسي خوشه! (فکرشو بکنين که عوض کردن يک حکومت آنهم يک روزه و با تظاهرات حدود 50 نفر! اين ملت چه خواسته هاي مهملي دارند والا)

* من بيشتر از همه از اين شعار خوشم اومد: ما زنيم، انسانيم، ولي حقي نداريم
و بيشتر از همه از اين شعار بدم اومد: آزادي زن، آزادي جامعه؟! (به نظر من آزادي همه انسانها در نهايت آزادي جامعه است و نه فقط آزادي زن! کما اينکه من با اين شعار: حقوق زن، حقوق بشر است!، هم مشکل دارم!!!)

× از يه حرکتشان هم خيلي بدم اومد! اونم اينکه وقتي به ستادهاي انتخاباتي ميرسيدن عکسهاي اونا رو پاره ميکردن و پارچه هاشون رو پائين مي کشيدند و اين کارا! حتي با ستاد معين هم همين کارو کردن (نميدونم به نظرم اومد کار جالبي نبود اصلا)

× راستش من متاسفانه شان پن را نديدم:) ولي خانوم خبرنگار (آنطوري که شنيدم) اينديپندنت را ديدم که اتفاقا کلي هم از من و خانوم کناريم عکس گرفت و با اون خانوم مصاحبه هم کرد:)

                     

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 0