کدمطلب:41

 
بي خشونت: گزارش تجمع عليه تبعيض زنان در قانون اساسي

6/13/2005 3:22:36 PM
انجمن بدون مرز

 
 

   23 / 3 / 1384

قرار بود تجمع در اعتراض به نقض حقوق زنان در قانون اساسي ساعت 5 بعدازظهر شروع بشه. يه ربع مونده به ساعت 5 به ميدون انقلاب ميرسيم. اولين نکته حضور سربازاي نيروي انتظامي در اطراف دانشگاهه. نکته قابل توجه اين که اکثرا درجه دار و افسر هستن؛ يعني سروان، ستوان يک و دو و گروهبان. سرباز صفر در اون موقع بينشون ديده نميشه. اجازه ورود به پياده روي جلوي دانشگاه تهران رو نميدن. پياده رو از تقاطع انقلاب با 16 آذر تا تقاطع قدس در اختيار نيروي انتظاميه و به کسي اجازه تردد نميدن. به همين دليل تعداد زيادي افراد در اين دو تقاطع جمع شدن. به پياده روي مقابل ميريم. اونجا وضعيتي مشابه داره.

چند دقيقه مونده به ساعت 5 ميني بوس حامل هسته مرکزي تحصن به جلوي دانشگاه ميرسه و اونجا مي ايسته. متحصنين به سرعت پياده ميشن. طبق گفته يکي از اعضاي ميني بوس چند نفر اول که مي شينن افراد نيروي انتظامي تلاش مي کنن اونا رو با زور متفرق کنن که ورود ساير متحصنين اجازه نميده. اون طور که ما از پياده روي مقابل مي بينن به سرعت تعداد زيادي از زنان دور هسته اصلي جمع نيشن و ميشينن. اونا نوشته هاي خودشون رو بالا ميبرن و شروع به خوندن آوازهاي جمعي مي کنن. سعي مي کنيم خودمونو به روبروي در اصلي دانشگاه برسونيم اما افراد نيروي انتظامي اجازه عبور رو به هيچ مردي نميدن. اما خانوما تقريبا راحت به جمع اضافه ميشن. برخورد افراد پليس متفاوته بعضي از اونا مهربون تر و ملايم تر برخورد ميکنن و برخي ديگه خيلي عصبي و تند. به خصوص يه ستوان يکم هست که خيلي عصبي به نظر ميرسه و به خصوص همکاراش رو تحريک ميکنه هرکي مقاومت کرد بزنيد. پليس تا حدي خشن ظاهر ميشه و پلاکارد بعضي بچه ها رو ميگيره و پاره ميکنه و هل دادن بعضي از مردا اعتراض هايي رو به دنبال داره. يه پسر نسبتا جوون به حرکت پليس اعتراض ميکنه و کار به فحاشي ميکشه. در اين موقع ستوان آلت تناسلي مردانه خودش رو (با نام بي ادبي که من در اينجا نمي يارم) به دهن پسر حواله ميده. سعي ميکنم براي سرکار ستوان توضيح بدم که اين حرکت درست نيست چرا که تشبه به لواط داره و ممکنه سنگسارش کنن که با فشار دست چند تا از افراد نيروي انتظامي از محل رونده ميشم. يکي از حرکات اشتباه در مبارزه بي خشونت همينه درگير شدن با پليسي که مجبوره دستور مافوقش رو اجرا کنه در حالي که ميشه با اون وارد تعامل شد.

سعي مي کنيم با پليس شوخي کنيم و جو رو کمي عوض کنيم. اتفاقا اين موضوع جواب ميده، به خصوص اونا که جوون تر و با درجه پايين تر هستن لبخندي هم ميزنن. به سمت پياده رو نزديک خيابون قدي ميريم و در 300 متري در اصلي مي ايستيم. فاصله نسبتا خوبيه براي ديدن اوضاع. رفتگري اونجا ايستاده، باب صحبت رو باز مي کنيم و توضيح ميده که لباسش به درد اين جور مواقع ميخوره. يه نفر هم با همين لباس ميره يکي به اسم شيرازي (منظورش صياد شيرازيه) رو ترور ميکنه. سربازي که اونجا ايستاده رفتار دوستانه اي داره. باهاش در مورد چرخوندن باتوم و امکان کور شدن ما شوخي ميکنيم و ميخنده. در اين موقع يکي از بدترين رفتار پليس رو مي بينيم. چند خانم رو داره به سمت ما هدايت ميکنه. جمعيت هو ميکشه. افسر کمي عصبي ميشه، خانمها آروم ميان تنها کاري که به نظرش ميرسه اينه که کيف خانم رو بگيره و بکشه، در نهايت وقتي کيف خانم از دستش در مياد اون رو پرت ميکنه اين طرف. جمعيت هوي شديدتري ميکشه و پليس جمعيت رو به عقب هل ميده. به شدت با کساني که دوربين دارن برخورد ميشه. همون اول مردي رو که دوربين فيلم برداري بزرگي داشت به سمت خيابون فخر رازي ميبردن. موبايل بعضيا که عکس ميگرفتن هم مصادره شد. تو يکي از اين صحنه ها جمعيت شروع ميکنه به دست زدن. يکي از بهترين شيوه هاي مبارزه بي‌ خشونت همينه. افراد خيلي منسجم و متشکل کاري انجام بدن مثل دست زدن. خيلي زود همه جمع همين کار رو انجام ميدن. ناگهان تعداد زيادي سرباز نيروي انتظامي با همون لباس مشهور سبز تيره به شکلي کاملا غير منظم اما به حالت دو به سمت ما ميان. جمعيت بدترين کار ممکن رو ميکنه؛ فرار. در حالي که ميتونه همون جا بايسته چون اونا براي زدن از روبرو نيومدن. يکي از سربازا حرکت آکروباتيک انجام ميده و ميپره روي شيرهاي آب نماز جمعه. خنده ام گرفته که مي بينم يکي از پليس ها من رو هل ميده که برو. يه ضربه باتوم هم به پشتم ميزنه. خيلي محکم نيست. سرباز صفرها ما رو به سمت ميدون انقلاب هدايت ميکنن. دوباره تو راه با اونا گپ ميزنيم. خيلي زود جواب ميده و يکي از اونا ميپرسه اصلا جريان چيه و چرا جمع شدين. براش توضيح ميديم. تقريبا تا سينما انقلاب ميريم. مردم هم علاقه مند شدن ميپرسن چه خبره. حدود 5 و 20 دقيقه شده. دوباره به سمت پياد روي مقابل ميريم شايد بتونيم از اونجا بريم جلوي در اصلي. باز هم راه بسته است. اما از دور ميبينيم که خبرنگارا اونجا هستن؛ مشغول عکس برداري و فيلم برداري. همونجاها هستيم که ميبينيم دوباره پليس سعي ميکنه جمعيت ايستاده رو متفرق کنه. اتفاقا دوباره همون ستوان يکم عصبي رو مي بينيم. جمعيت تقريبا 300 متري ميره و مي ايسته. کم کم چند نفر جو رو به دست ميگيرن و شعارهايي داده ميشه. "آزادي، عدالت، تحريم انتخابات" "آزادي، مساوات، تحريم انتخابات" "مرگ بر استبداد". پليس دوباره وارد عمل ميشه تلاش ميکنه جمعيت رو متفرق کنه. ساعت 5 و 40 دقيقه شده.

تقريبا بيست دقيقه زمان تا پايان تحصن همين طور ميگذره و به شکل پراکنده مردم جمع ميشن شعار ميدن. در ضمن يه ميني بوس و يه اتوبوس جلوي متحصنين پارک شده تا شعارهاشون ديده نشه. موبايل ها هم قطع شده. حول و حوش ساعت 6 دوباره روبروي در اصلي هستيم. يه خودروي نيروي انتظامي (لندکروز) با بلندگو اونجا مستقر شده و با اصرار ميخواد بگه که پليس ها همه خوبن. از مردم ميخواد که آروم باشن. ديگه تعداد زيادي لباس شخصي هم حضور داره. ساعت 6 متحصنين دو دسته ميشن. اون طور که ما بعدها فهميديم هسته اصلي به سمت فردوسي ميرن و يه عده ديگه به سمت انقلاب. ما به سمت انقلاب ميريم، ديگه ميشه وارد جمعيت شد. زنان شعار ميدن "نه روسري، نه توسري" "آزادي، آزادي" "تحريم انتخابات". افسر داخل لندکروز هم با اشتباهاتت جمعيت رو به هيجان نياره. هي تکرار ميکنه "ظرفيت قانون مقدس جمهوري اسلامي خيلي زياده" يا اين "براي تيم ملي ايران دست بزنين" چند نفري دست ميزنن که هوي ساير افراد اونا رو متوجه ميکنه که نبايد با طرف همراه شن. گروه به يکي از تابلوهاي انتخاباتي ميرسه و تمام عکس ها رو پاره ميکنه. يه کار اشتباه ديگه از نظر مبارزه بي خشونت. اگه ميخواد به انتخابات اعتراض کنه بايد لوگوي تحريم داشته باشه و بچسبونه اونجا. جمعيت به انقلاب ميرسه و بعد به سمت بولوار کشاورز حرکت ميکنه. اندکروز گاهي با لحني ملتمسانه و گاه تند و خشن سعي ميکنه اونا رو متفرق کنه. موفق نميشه و دوباره جمع به سمت بالا حرکت ميکنه. تا ساعت 6 و 45 دقيقه که اونجا بوديم جمع 50 نفره تا نزديکي بولوار رسيده بود.

تا اين لحظه ما از دستگيري 3 نفر اطلاع داريم.


                     

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 0