کدمطلب:8

 
سخنراني جمعي (قسمت دوم)

4/2/2004 4:20:23 AM

 
 

   .....
(ادامه از قسمت اول)
سحر سجادي: مسئله ايدز يكي از معضلات بسيار جدي در جهان امروز است و در كشور ما هم اين بيماري در حال شيوع هرچه بيشتر است. يکى از مهمترين خطراتى که قربانيان خشونت جنسى را تهديد مىکند ابتلا به بيمارىهايى مثل ايدز و هپاتيت است. مىگويند کسانى که همبسترهاى متعدد دارند در معرض خطر ابتلا هستند و خانواده باعث حفظ افراد از ابتلا به اين بيماريهاست. ولى متاسفانه بنابر شواهد موجود، خانواده نيز جاى امنى براي زنان نيست بلکه فقط حس امنيت دروغين ايجاد مىکند. در ايران اکثر زنان آلوده به ويروس اچ.اى.وى. از طريق شوهران‎شان به اين بيماري مبتلا مىشوند، شوهرانى که اعتياد تزريقى داشته يا همبسترهاى ديگرى داشتهاند. بعضى از اين مردان از بيمارى خود آگاهى دارند و آن را از ترس ترک شدن از همسران‎شان پنهان مىکنند، و در بعضي موارد حتى عمداً قصد آلوده کردن آنها را دارند. بعضىها هم از بيمارى خود خبر ندارند. اين زنها يا از رفتار پُر خطر همسرانشان بىخبرند يا اطلاعات کافى براى محافظت خود در برابر بيمارى را ندارند يا نمىتوانند شوهرانشان را وادار کنند در آميزش جنسى از روشهايى استفاده کنند که مانع انتقال بيمارى به آنها شود.
در ضمن، سياست ملى کنترل جمعيت طى سال‎هاى اخير بسيار موفق بوده اما روشى که بيش از همه براي جلوگيري از بارداري در ايران استفاده مىشود و بيش از همه به خانوادهها توصيه مىشود قرصهاى پيشگيرى از باردارى است. زنهاى ايرانى هم نقش خود را در کنترل جمعيت خوب ايفا کردهاند. اما قرص يا بستن لولهها ... از حاملگى پيشگيرى مىکند اما نه از ايدز. براي همين براي جلوگيري از ابتلا به ايدز توصيه مي‎شود كه زنان به جاي قرص‎هاي ضدبارداري از كاندوم استفاده كنند.

ناهيد جعفري: حالا ديگه فكر كنم نوبت اون خانمه كه صحبت كنه (ناهيد زن صورت كبود را با دست نشان مي‎دهد) اوني كه اونجاست. نام اين خانم را بلدم ولي جرات نمي‎كنم بگم. خب مي‎دونيد آخه ما ملت آبروداري هستيم. صورت كبودشده او بي‎آبرويي نيست اما اگه در مورد اين‎كه چطور شد صورتش كبود شد حرفي بزنيم بي‎آبرويي است. بيا جلو اي زن بي‎نام، اگر هميشه سكوت كردي لااقل امروز توي اين روز جهاني يه چيزي بگو، حرفي بزن....

زن صورت كبود، (كه روزي لباسش يك‎سري اسم نوشته شده و با كاغذ چسبانده شده است) از ميان جمعيت گذر مي‎كند و به بالاترين پله مي‎رود. پشت جمعيت مي‎نشيند.
در اين هنگام موبال ناهيد جعفري در جيبش شروع به زنگ زدن مي‎كند. (يايد يكي از بچه‎ها به موبايل او زنگ بزند.) صداي موبايل را ناهيد براي يك لحظه جلوي بلندگو مي‎آورد. و بعد به‎طور معمول، جواب تلفن مي‎دهد.

ناهيد (در موبايل و در ميكروفن مي‎گويد): بله.... بله... كي؟ آها، خانم احمدي... از دانشكده روانشناسي... بله... ببخشيد گوشي را نگه داريد الان پيام بازرگاني داريم...

(ناهيد در اين موقع ژستش عوض مي‎شود، يكي از بچه‎ها پوستر برنامه را جلوي ناهيد مي‎گيرد)

ناهيد: فردا 19 اسفند ساعت 12 تا 4 بعدازظهر مركز فرهنگي زنان و گروه دانشجويي دانشكده روانشناسي دانشگاه تهران به مناسبت 8 مارس برنامه دارند موضوع آن هم خشونت عليه زنان است. از دانشجويان دعوت مي‎شود در اين مراسم شركت كنند... (ناهيد جعفري دوباره با موبايل حرف مي‎زند)... بله، بله...

ناهيد (موبايل را كنار مي‎گيرد) مي‎گويد: خانم احمدي با شما كار دارند. مي‎خواهند براي مراسم 8 مارس سخنراني كنيد. چه بگويم؟

در همين حين فرشاد مرادي وارد صحنه مي‎شود و با عصبانيت فرياد مي‎زند .

فرشاد مرادي: باز هم كه تشنج شروع شد. هيچ‎وقت تو زندگي آرامش نداريم. آخه اين چه زندگي‎يه كه داريم. وقتي كه زن آدم فمينيست بشه چقدر بدبختي‎ بزرگيه، آرامش از خونه مي‎ره. من بيچاره رو بگو كه هزارتا كار دارم ولي نمي‎تونم از دست شلوغ‎بازي اين زنا انجام بدم.

ناهيد: خانم احمدي، اين شوهرتونه؟

نوشين: بله. البته اين فرشاد است كه نقش شوهرم را بازي مي‎كنه چون شوهر واقعي‎ام كه مسلما در اين‎ كارهاي غيرمهم شركت نمي‎كنه.

ناهيد جعفري: پس ايشان آقاي جواد موسوي خوزستاني‎يه، همان كسي كه «كتاب توسعه» را در نقد استبداد ايراني منتشر مي‎كنه؟ اتفاقا خوندم توي اون، ريشه‎هاي استبداد را در بيرون از خانه خوب گفته. اما نمي‎دونم چرا تا دم در خونه ما، ريشه‎يابي استبداد متوقف شده.

نوشين: بله الان هم دارد مقاله‎اي در مورد ضرورت دموكراسي مي‎نويسد البته دموكراسي در بيرون از خانه. شوهر بنده هم مثل اكثر مردها از همه نوع دموكراسي خوشش مي‎آيد البته اگر بنا نباشد در خانه رعايت كند.

ناهيد: الان كه اومديد اينجا در خانه غذا هست كه آقاي موسوي بخورد؟ آخه مقاله نوشتن خيلي كار سختي‎يه.

نوشين: بله، معلومه. با اين حال، باز هم مي‎گويند فمينيست‎ها ضدمردند.

مدعي‎العموم: ببخشيد شما مسائل شخصي‎تون رو چرا اينجا مطرح مي‎كنين؟

مهسا شكرلو (با عصبانيت صحبت مي‎كند): وايسيد ببينم يعني شما فكر مي‎كنيد خشونت در خانه با بيرون از خانه ادامه يكديگر نيست؟ آيا دختري كه در منزل خشونت ديده مي‎تواند در بيرون از خانه از حقوق‎اش دفاع كند؟ به نظر شما مردي كه آزادي اوليه زن و بچه‎هايش را سلب مي‎كنه چطور مي‎تواند مدافع آزادي و دموكراسي باشد؟ اصلا به خاطر همين طرز تفكر شماهاست كه دموكراسي وجود ندارد چون حوزه عمومي و خصوصي را جدا مي‎كنيد و فقط به‎دنبال دموكراسي در بيرون از خانه هستيد. تا وقتي اين تفكر وجود دارد مطمئن باشيد تغييري در جامعه ايجاد نمي‎شود....

ناهيد: مهسا جان جرو بحث نكن. ببخشيد آقاي مدعي‎العموم. اين مهسا شكرلوي ما عصبيه. مهسا يادت باشه كه ما هر كاري كنيم پاي فمينيست بودن‎مان مي‎زارن، الان مي‎گن فمينيست‎ها همه‎شون عصبي هستن...... آخ ببخشيد هنوز پشت خط منتظرند. مي‎خوان بدونن شماها خانم احمدي خانم اردلان يا خانم مهاجر قبول مي‎كنيد براي 8 مارس سخنراني كنيد يا نه؟

پروين اردلان: ما هيچ‎كدام‎مان سخنراني نمي‎كنيم چون خواب‎هاي بدي مي‎بينيم.

مدعي‎العموم: خواب چي؟ يعني چه؟در سال ما فقط يك روز وقت داريم به حرف‎هاي شما گوش بديم آن هم روز 8 مارس، حالا اين يك روز هم نمي‎ياين صحبت كنيد. يادتان باشد كه ما روزهاي ديگه‎ وقت نداريم.... حالا لااقل بگوييد چه خوابي مي‎بينيد.

ناهيد: اگر مي‎خواهيد خواب آن‎ها را ببينيد. آن جا را نگاه كنيد. آن‎ها قرار است محاكمه شوند.

ناهيد دستش را مي‎برد و سن را نشان مي‎دهد كه در آن‎جا زهره، نازنين، طلعت، منصوره و ميترا نشسته‎اند.
نوشين، فيروزه و پروين و ديگران هم برمي‎گردند و صندلي‎هاي‎شان را رو به سن مي‎گذارند و مي‎نشينند. (پشت به جمعيت)

زهره ارزني (مي‎زند روي ميز): دادگاه رسمي است.

طلعت تقي‎نيا در نقش افسانه نوروزي: من افسانه نوروزي هستم. يعني طلعت تقي‎نيا هستم اما حالا سعي مي‎كنم خودم را جاي افسانه نوروزي بگذارم. من از شش سال پيش در زندان هستم. آن موقع 27 سال داشتم يعني وقتي من و شوهر و بچه‎هايم رفته بوديم كيش منزل يكي از دوستان خانوادگي‎مان، نام اون فرد را نمي‎توانم ببرم چون نمي‎شود ديگر. ما خانواده فقيري هستيم. چند روزي شوهرم ما را براي انجام كاري منزل آن دوستمان گذاشت تا برود و چند روز بعد برگردد. من در خانه آن آقا با بچه‎هايم بودم. پس از رفتن شوهرم، ميزبانم قصد تجاوز به من را داشت. و من از خودم دفاع كردم و او را با چاقو كشتم. خدا شاهد است كه نمي‎خواستم كشته شود. از خودم دفاع مي‎كردم. خب چه مي‎توانستم بكنم. اما هنوز نتوانستم ادعاي خودم را به دادگاه ثابت كنم كه من از خودم دفاع مي‎كردم. چطور مي‎شود ثابت كرد. معمولا كسي كه بخواهد به آدم تجاوز كند كه در ملاء عام اين كار را نمي‎كند كه من شاهد داشته باشم. پس چطور مي‎توان در اين موارد ادعاي دفاع از خود را ثابت كرد. بعضي‎ها در مورد پرونده‎ام گفتند كه من چون لباس باز پوشيدم و آن مرد را تحريك كردم تقصير خودم بوده. هميشه در مورد زنها از اين حرف‎ها مي‎زنن. در ضمن مي‎گويند نوع خطر متناسب با دفاع نبوده يعني من براي دفاع از خودم نبايد با چاقو و در آن وضعيت كه آدم نمي‎تواند فكر كند، از خودم دفاع مي‎كردم. نمي‎دانم به تجاوز اگر رضايت مي‎دادم به لحاظ قانوني بايد سنگسار مي‎شدم، حالا هم كه از خودم دفاع كردم مي‎گويند چرا كشته‎ام. در آن وضعيت لابد بايد مي‎رفتم با او بحث مي‎كردم. حالا من 6 سال است كه در زندان هستم و بچه‎هايم تنها هستند. شوهرم دنبال كار من است اما او نه پول دارد نه پارتي. با اين وضعيت شما فمينيست‎ها كه داعيه دفاع از حقوق زنان را داريد براي من واقعا چه كرديد؟

نازنين در اين لحظه بلندگو را مي‎گيرد.

نازنين كياني‎فرد: من نازنين كياني فرد كارآموز وكالت هستم و در كمپين حقوقي تا 8 مارس فعاليت مي كنم و در راهروهاي دادگاه‎ها، دفترهاي مشاوره وكالت، امثال افسانه نوروزي را خيلي زياد ديده ام و در اين‎جا حكم وكيل افسانه نوروزي را دارم.
ماده 61 قانون مجازات اسلامي اين طور بيان مي‎كند كه هر كس (منظور چه زن و چه مرد است ) در مقام دفاع از نفس يا ناموس يا آزادي تن خود يا ديگري در برابر هرگونه تجاوز فعلي يا خطر قريب الوقوع عملي انجام دهد كه جرم باشد تحت شرايطي قابل تعقيب و مجازات نخواهد بود كه اين شرايط بدين شرح هستند:
1ـ دفاع با تجاوز و خطر متناسب باشد.
به راستي دفاع زني تنها، همانند افسانه نوروزي كه به دليل شرايط سخت اقتصادي تن به شغل تحميلي براي شوهر خود داده زني كه از دوست نزديك شوهر خود به يكباره غافلگير شده و زني كه مورد هتاكي و هجوم قرار گرفته چطور «تناسب» را در چنين شرايط بحراني رعايت كند؟و تناسب را چگونه در آن شرايط معنا كند؟
2ـ عمل ارتكابي بيش از حد لازم نباشد.
زني كه با ضعف جسماني ميزبان گستاخ خود را با آشفتگي و پريشان حالي از خطر دفع مي كند ميزان سنجش حدود و لزوم را چطور تشخيص دهد.
3ـ توسل به قواي دولتي بدون فوت وقت عملا“ ممكن نباشد.
افسانه نوروزي زني كه تنها در لحطه اي نه چندان آسان كه مورد تعرض واقع مي شود چطور به قواي دولتي مراجعه نمايد البته حديثي است متين و كاري بس عاقلانه. اما هميشه همگان بعد از واقعه و براي ديگري عاقل مي شوند، نه براي خود و در شرايط حادثه .
بهر تقدير در مورد پرونده افسانه نوروزي، با اين‎كه كارشناس رسمي دادگستري دفاع مشروع را تشخيص داده‎ است ولي نهايتا“ دادگاه مساله دفاع مشروع را نپذيرفته و حكم قتل عمد را اصرار نموده است. درصورتي‎كه مي‎توان گفت آيا تامل و عاقبت انديشي افسانه نوروزي در آن لحظه اضطرار، سبب اتهام‎هاي ديگري به او از سوي ديگر مواد قانوني، عرف يا سنت جامعه نمي‎شد؟ و آيا دادن حكم قتل عمد به افسانه نوروزي از سوي مجريان قانون، افسانه نوروزي‎هاي ديگري را در گرداب خشونت فرداها بي‎پناه و تنها رها نمي‎كند؟

نازنين سپس بلندگو را به ميترا مي‎دهد كه نقش كبري رحمان‎پور است.

ميترا شجاعي در نقش كبري رحمان‎پور: من كبري رحمان‎پور هستم. يعني من ميترا شجاعي‎ام اما در مورد كبري رحماني با وكيل‎اش هم مصاحبه كرده‎ام. براي همين اين‎جا مي‎خواهم به جاي او حرف بزنم. من 23 ساله‎ام. وقتي آن اتفاق افتاد 20 سال داشتم. يعني 3 سال پيش مادر شوهر 90 ساله‎ام را با چاقو كشتم و حالا به اعدام محكوم شده‎ام. هر لحظه ممكن است مرا پاي چوبه دار ببرند. من قرباني دو خانواده شده‎ام. يكي خانواده خودم كه به خاطر فقر بيش از حد، مجبور شدم با مردي 60 ساله كه قبل از ازدواج با من سه بار ديگر ازدواج كرده بود و طلاق گرفته بود ازدواج كنم. خاله‎ام كه در خانه شوهرم كار مي‎كرد باعث آشنايي ما شد. خانه آنها در بالا شهر بود. من فكر كردم اگر با مرد پولداري ازدواج كنم هم به خانواده‎ام كمك مي‎كنم و هم شايد خودم از اين فقر لعنتي نجات پيدا كنم. اما شوهر 60 ساله‎ام و مادرش مرا بسيار اذيت مي‎كردند. حس مي‎كردم مرا فقط به عنوان يك كالا نگاه مي‎كند. قبل از ازدواج رسمي، من 3 ماه بايد در خانه آن مرد كار مي‎‎كردم. در آن موقع بدون آن‎كه ازدواج ما ثبت شود رابطه جنسي با من برقرار كرده بود. بعد از شكايت از او و فشار پدرم، او مجبور شد كه مرا عقدكند. ولي يك روز مرا با 20 هزار تومان سوار ماشين كرد و گفت برگرد خانه پدرت. من اگر برمي‎گشتم به زن خياباني تبديل مي‎شدم براي همين برگشتم خانه آن مرد. مادرشوهرم در را باز كرد و به من توهين كرد و با چاقوي ميوه‎خوري به من حمله كرد. حتا 4 انگشتم به‎شدت بريد. من هم چاقو را از او گرفتم. اما كينه و نفرتم باعث شد كه به مادر شوهرم حمله كنم و او را با چاقو بزنم كه البته به مرگش منتهي شد. حالا من منتظر اعدام هستم. مي‎خواهم بدانم كه شما فمينيست‎ها براي من و امثال من چه كرده‎ايد؟

ميترا مي‎رود كنار منصوره و بلندگو را به او مي‎دهد. منصوره نيز يك قدم جلو مي‎آيد.

منصوره شجاعي در نقش زهرا كاظمي: من زهرا كاظمي هستم. يعني من زهرا كاظمي نيستم، منصوره شجاعي هستم. زهرا كاظمي در گورستاني نه خيلي دور از ما، در زير خاك‎هايي سرد و سياه، نه چندان آرام و آسوده خوابيده است. و من نيز نه چندان آرام و آسوده از زبان او با شما حرف مي‎زنم. من يك خبرنگار هستم. پس از سال‎ها دوري از ايران و ادامه تحصيل و كسب تخصص خبرنگاري، با اشتياق فراوان به كشورم آمدم تا از اجتماع خانواده دانشجويان زنداني در محوطه مقابل زندان اوين گزارش تهيه كنم. قرار بود پس از تهيه گزارش به شيراز بروم. مادر پيرم آن‎جا، براي ديدارم لحظه شماري مي‎كرد، و تنها فرزندم نيز در كانادا چشم به راهم بود. من هنگام تهيه گزارش و عكس دستگير شدم و بعد هم به سرعت كشته شدم، آنقدر سريع كه گاهي اوقات فكر مي‎كنم اول مرا كشتند بعد دستگير كردند. بعد از اين ماجرا، مادر پيرم در اثر تنهايي، ترس‎زدگي و كهولت رضايت داد كه حتا جسم از هم پاشيده‎ام را به پسرم كه در غربت چشم به راهم بود تحويل ندهند. و تن من، تن مقدس من، بدون هيچگونه تحقيقات پزشكي قانوني از سوي كشور متبوعم، در خاكي كه دست پرورده‎اش بودم و با اميد به آغوشش بازگشته بودم تا از دردهايش بنويسم و در شادي‎هايش سهيم باشم، مدفون شد. و از آن پس، ديگر خاموشي بود از سوي من وغوغاسالاري همواره بر جاي مانده! و اكنون شما فمينيست‎ها كه ادعاي دفاع از حقوق زنان را داريد، براي حقوق پايمال شده من، براي اندوه و تنهايي مادر پيرم و براي غم و سرگرداني پسرم در مملكتي غريب چه كرده‎ايد؟

بعد از صحبت منصوره، نوشين، پروين و فيروزه دوباره سر جاي خود مي‎روند و زهره بلندگو را مي‎گيرد و خطاب به نوشين و پروين و فيروزه صحبت مي‎كند.

زهره ارزني: من وكيل مركز فرهنگي زنان و الان هم وكيل اين سه زن هستم. آن‎ها از شما سه نفر سخنران شاكي هستند چون برايشان هيچ كاري نكرديد درصورتي‎كه ادعاي زيادي هم داريد. خانم احمدي، خانم اردلان، خانم مهاجر در دفاع از خود چه چيزي داريد كه بگوييد؟

ناهيد جعفري: من هم وكيل سخنران‎ها هستم و حرف‎هاي آن‎ها را مي‎زنم.... به خدا ما يك كارهايي كرديم. اما تعدادمان كم است و صداي‎مان به جايي نمي‎رسد. از اين جمعيت 14 ميليوني در تهران فقط اونايي كه به اين مسائل حساس هستند همين تعدادي هستن كه اينجا مي‎بينيد يعني همين هزار نفر، شايد يك كم بيشتر. خودتون مي‎بيند كه تعدادمون چقدر كم است، چه كار كنيم؟ حتا مي‎بينيد كه نيروي انتظامي از مردم فعالانه‎تر در اين ميتينگ‎ اعتراضي به خشونت، شركت كرده. ما ابزارهاي بسيار كمي داريم فقط مي‎توانيم اعتراض كنيم و مسائل را مطرح كنيم آن هم در سطح خيلي محدود. رسانه‎هاي جمعي در اختيار ما نيست. چه مي‎توانيم بكنيم. تريبون‎هاي خيلي كمي براي طرح مسائل زنان وجود دارد. چه كنيم. الان هم يك نامه براي آزادي شما نوشتيم. قبلا هم اين‎كار را كرده‎ايم و براي امضاء جمع كردن تلاش كرده‎ايم اما همه در دفاع از شما شركت نمي‎كنند و نامه‎هاي اعتراضي را امضاء نمي‎كنند.

مدعي‎العموم: ببخشيد اين خانم افسانه نوروزي و كبري رحماني پرونده‎شون مشكل داره. براي همين من يكي كه امضاء نمي‎كنم.

ناهيد: آقاي مدعي‎العموم خودتان مي‎دانيد كه مشكل پرونده هم نيست از هر چيزي مي‎شود ايراد گرفت‎، حتا ايراد ويرايشي و تايپي. مسئله چيزهاي بزرگتري است. به هرحال كارهايي كرديم اما كار و فعاليت در اين جامعه خيلي كار سختيه....

زهره: اين‎ها كه مي‎گوييد همه بهانه است. الان موكلينم بايد برگردند زندان. متاسفانه شما از خودتان دفاع نكرديد بلكه ديگران را محكوم كرديد. از اين‎ توجيهات گذشته با وجدان‎تان چه مي‎كنيد؟ مگر اين‎ها كابوس‎هاي شبانه شما نيستند؟

ناهيد: بله و چه كابوس‎هايي. (ناهيد بعد رو مي‎كند به سه نفر سخنران) من ديگر نمي‎توانم از شماها دفاع كنم بهتر است خودتان حرف بزنيد.

فيروزه: به نظرم اگر سخنراني را تمام كنيم بهتر است.

پروين: بله وگرنه كار به جاهاي باريك مي‎كشه كه ما هم جوابي نداريم بدهيم. پس هرچه زودتر ميدان را «خالي» كنيم!

ناهيد: بله سخنراني جمعي ما اينجا تمام شد. اگر واقعا دوست داشتيد براي‎مان دست بزنيد وگرنه لطفا به رسم سنت و عادت دست نزنيد. در ضمن جزوه‎هاي خشونت عليه زنان را هم بخريد فقط 200 تومان است. امضاء نامه‎اي را كه براي دفاع از افسانه نوروزي و كبري رحمانپور تهيه كرده‎ايم يادتان نرود. امضاء كنيد. ممنون از همگي. خداحافظ.

پايان سخنراني جمعي (پيش‎بيني آخر سال: احتمالا كسي دست نمي‎زند).
8 مارس - 18 اسفند 1382

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

طرح «سخنراني جمعي» توسط نوشين احمدي خراساني نوشته شده است اما سخنراني افراد در لابه‎لاي آن، نظرگاه هر يك از كساني است كه در آن اجراي نقش مي‎كنند و توسط آن‎ها به‎ نگارش در آمده است و در لابه‎لاي طرح «سخنراني جمعي» گنجانده شده است.

                     

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 0