تريبون فمينيستي ايران:
ملك را از خون خائن لالهگون بايد نمود جاري از هر سوي كشور جوي خون بايد نمود
فخر عظمي ارغون (فخر عادل خلعتبري) كه در 1277 ش. بهدنيا آمد اين شعر را در 1303 گفت. او 17 سال بيشتر نداشت كه جنگ جهاني اول شروع شد، بنابراين نوجوانياش با جنگ و آتش درآميخته بود و اشعارش نيز متأثر از اين فضاي خشن بود. البته هيجانات ناشي از جنگ و خونريزي كه در شكلي ميهنپرستانه در اشعارش نشان داده شده است در فعاليتهايش رنگ و بوي ديگري يافته بودند. اگرچه او ميسرود:
فخريا اصلاح اين ويرانه را جز خون مدان كار را اصلاح از سيلاب خون بايد نمود
فعاليتهايش در چهارچوبهاي فرهنگي و اصلاحگرايانه يعني معلمي در دبيرستانهاي دخترانه و تدريس در كلاسهاي اكابر و ايجاد روزنامه و مجله براي زنان ايراني قرار داشت، اما شعرهايش از اين نرمي زنانه به دور بودند و آميخته با سختي مبارزات ميهن يرستانه آن زمان گاه كاملاً از فعاليتهاي فرهنگياش قاصله مي گرفتند. او، گرچه در شعري بهنام «ز مرد شكوه نزيبد» سرود: خوشا به همت قومي كه وقت حقطلبي ز خون خويش رخ خاك لالهگون دارد
زندگياش را نه وقف خون ريختن بلكه وقف آموزش و سوادآموزي زنان كشورش كرد و از سال 1297 (يعني 20 سالگي) كه فعاليتهاي اجتماعي را شروع كرد، با وجود آنكه شعري با اين مضمون سرود: قصد بايد كرد قومي را كه فاسد گشت خون خون فاسد گشته را از تن برون بايد نمود
آن چه کرد نشان از علاقه و عشق او به گسترش علم و دانايي در ميان هموطنانش دارد. تا بدانجا كه حتا با تصور آنكه «رضاشاه» ميتواند كاري براي زنان ايران انجام دهد بهدنبال اصلاحات او ميرود و در فضاي ايجاد شده براي زنان در آن دوران تلاش ميكند به زنان كشورش هرچه بيشتر بياموزد. او در شعري بهنام «جمال زنان» حسن زنان را در علم و آگاهي ميداند و ميگويد:
بكوش اين زن و برتن ز علم جامه بپوش خوش آن زمان كه چنين جامهات به تن باشد
فخر عظمي ارغون در 1304 ش. همكارياش را با جمعيت نسوان وطنخواه شروع كرد و 8 سال در اين انجمن به فعاليت پرداخت. او در مدارس عمدتاً درس فرانسه ميداد زيرا فرانسه را از كودكي زير نظر مربي سويسي فرا گرفته بود. تحصيلاتش را نيز در مدرسه ژاندارك و مدرسه آمريكاييها پي گرفت. از كارهاي ديگر فخرعظمي ارغون تأسيس هفتهنامهاي بهنام نامه بانوان در 1314 ش. بود كه پشتوانه كار مطبوعاتي او سردبيري روزنامه آينده ايران در 1311 ش. شد. آرم هفتهنامه نامه بانوان زني بههمراه كودكي را نشان ميداد و معمولاً از هشت صفحه تجاوز نميكرد و فخر عظمي ارغون تمام كارهاي آنرا خود انجام ميداد و گاهي اهل خانه را براي پست كردن مجلهها بسيج ميكرد. از آنجا كه فخر عظمي ارغون در شعر و موسيقي نيز دستي داشت سالها به همراه شوهرش عادل خلعتبري، انجمن دانشوران را اداره ميكرد كه در اين انجمن شاعران و نويسندگان مطرح آن دوران مثل شهريار، سعيد نفيسي و ملكالشعراي بهار رفت و آمد داشتند و سخنراني ميكردند. فخر عظمي هر شب جمعه اين جلسات را برگزار ميكرد. فخر عظمي «تار» را نيز بهخوبي مينواخت و موسيقي را نزد خانم مشّاق كه هنرمندي كليمي بود فرا گرفته بود. او، بعد از حدود چهل سال تلاش پيگير در حوزههاي هنري، فرهنگي و آموزشي و بعد از تجارب فراوان حتا در زمينه كار سياسي در اسفند 1345 در آمريكا در 68 سالگي درگذشت. جنازه او را بنابر وصيتش به ايران منتقل كردند و در ابنبابويه در كنار شيخ صدوق دفن كردند. |