کدمطلب:16

 
یک نا گفتنی حجیم

7/4/2004 3:04:30 AM
شرق: امید معماریان

 
 

   اميد معماريان :«عشق و رابطه جنسى» موضوع يك گفت وگوى پالتاكى بود كه چهارشنبه گذشته با مديريت دو سايت اينترنتى «تريبون فمينيستى ايران» و «دختران ايران» برگزار شد. پالتاك يك اتاق مجازى است كه افراد با نصب نرم افزار آن مى توانند وارد اتاق گفت وگو شده و با افراد ديگر گفت وگو كنند. در اين اتاق يك يا چند نفر به عنوان مدير جلسه مى توانند اجازه صحبت و يا در صورت بى ادبى شدن و خارج شدن از موضوع و مسائل ديگر به صحبت افراد خاتمه دهند.

بيش از صد و بيست نفر از سراسر دنيا آمده بودند تا در اتاق گفت وگويى با موضوع «عشق و رابطه جنسى» صحبت كنند. از ايران تا آمريكا و اروپا. ابتدا مهسا از ايران و مژده از هلند به عنوان مديران جلسه به جوانان و افراد ديگرى كه به طرح ديدگاه هاى خود علاقه مند هستند اشاره مى كنند كه هدف، بررسى نقاط تاريك و رسيدن به فضايى شفاف در رابطه با موضوع است و بنابراين بهتر است از صحبت هاى حاشيه اى اجتناب كنند.

كمى مانده به ساعت هفت بعدازظهر اتاق ايرانى پالتاكى در ميان صدها اتاق زنده و فعال در سراسر جهان آغاز به كار مى كند. تعداد دست هايى كه براى حرف زدن بالا مى رود، از سه و چهار نفر به ۱۰ مى رسد. صدا قطع و وصل مى شود. اما آنها كه وصل هستند، يا شنونده و يا در صف درخواست كنندگان وقت به سر مى برند... براى جامعه اى كه بيش از ۶۰ درصد از جمعيت آن را افراد زير ۳۰ سال تشكيل مى دهند. «عشق و رابطه جنسى»، يك مسئله به شمار مى رود. اين را از لابه لاى حرف ها مى توان فهميد. اگر چه نشود زير بار تابو هاى رايج اجتماعى به آن پرداخت اما اينترنت و فضاى مجازى، تابو شكن است. حتى اگر ما آنچنان به قواعدش آشنا نباشيم... به اينها وقتى فكر مى كنم كه قطع شده ام و مجبورم دوباره وصل شوم و به اتاق بروم. مهسا مدير جلسه سئوال اول را طرح مى كند: «آيا روابط عشقى ماهيت جنسى دارند و يا مى توان آنها را از هم جدا كرد؟»

هر كس با يك ID يا شناسه مشخص است. شناسه «از همه جاى دنيا» مى گويد: «جواب مى تواند با توجه به محيط زندگى متفاوت باشد...» اما هنوز حرفش تمام نشده كه قطع مى شود. چند لحظه اى صبر مى كنند، اما وصل نمى شود. نوبتش محفوظ مى ماند. نفر بعدى نادر است از آمريكا: «هر دوى اينها بخشى از نياز هاى آدم را تشكيل مى دهد. مى تواند با هم باشد. مى تواند جدا باشد. روح و جسم آدم ها هم به آن نيازمند است اما هر چه است، يك موضوع كاملاً شخصى است.»

«مهرانگيز ۴» از ايران كه صفحه نمايشگر نشان مى دهد كلى در نوبت بوده است، مى گويد: «من اعتراض دارم به اينكه رابطه جنسى را يك موضوع شخصى بدانيم. چون در ايران اين يك موضوع كاملاً پيچيده اجتماعى است. در اروپا شايد شخصى باشد اما در ايران اين طور نيست...» مهسا وارد بحث مى شود و توضيح مى دهد كه منظورشان از شخصى بودن اين است كه نمى خواهند به جنبه هاى ديگر موضوع در اين مدت كم اشاره كنند. «پروين» ۵۰ ساله از كانادا وقت گرفته صحبت كند. مادر دو فرزند است. مى گويد: «انسان موجودى اجتماعى است و چون چنين رابطه اى در بين حداقل دو نفر مطرح است، پس نمى توانيم به بخش اجتماعى آن بى تفاوت باشيم. مضافاً به اينكه اتفاقاً بخش اجتماعى آن موضوعى است كه معمولاً حساسيت برانگيز مى شود. اختيارى و اجبارى بودن آن كاملاً تحت تاثير محيط و عرصه اجتماعى است. در ايران مثلاً اين رابطه برخى جاها اجبارى است، مثل ازدواج هايى كه به صورت اجبارى صورت مى گيرد. براى يك دختر در شرايطى معمولى رابطه شايد يك نياز طبيعى باشد اما وقتى عروسى اجبارى مى كند، يك چيز ديگر است. پس نمى توان آن را فقط از جنبه شخصى بررسى كرد...» در همين اثنا يك ويروس پالتاكى مى آيد چند جمله نامربوط مى گويد و مدير اتاق سريع بلندگويش را قطع مى كند...

صفحه شناسه ها و چت كنارى آن باز است. تعداد افراد شركت كننده در اتاق كه در آغاز نزديك به ۵۰ نفر بوده اند به بيش از صد نفر رسيده است... شناسه «مهپاره» مى گويد: «ما از رابطه جنسى به عنوان يك موضوع اجتماعى صحبت مى كنيم اما در ايران هميشه در خفا و خلوت روى آن صحبت مى شود. هيچ كس هم نمى داند حد و حدود بحث چيست و دقيقاً در شرايط مختلف بايد چه كار كند؟»... «نيلوفر ۳۵» وقت مى گيرد كه صحبت كند اما نمى شود. مثل اينكه براى ايرانى هايى كه وصل مى شوند به شبكه، اختلال زياد است. هم سرعت و هم آشنايى با خود سيستم پالتاك. ID يا شناسه «آشو زرتشت» جوان ۲۷ ساله اى است كه در لندن زندگى مى كند: «فكر مى كنم موضوع هم فردى است هم اجتماعى. بستگى به نوع نگاه ما داره... از نظر من رابطه جنسى و عشق دو موضوع از هم جدا است.

خيلى ها اين دو رو از هم جدا مى كنند. اما اگر با هم باشه خيلى بهتره...» بعد توضيح مى دهد كه از نظر او چرا اين طورى بهتر است: «بايد از جزء به كل رسيد. روابط پدر و مادر در خانواده خيلى مهم است. اينكه چه نگاهى به هم دارند و چطور به هم ابراز محبت مى كنند. آموزش مباحث مربوط به جنسيت هم خيلى مى تونه به شناخت افراد كمك كنه. هر چند كه در ايران مى دونم هنوز يك تابوست و بهش نمى پردازند. بچه ها هم نمى توانند راجع به اون حرف بزنند.» ميستان ۱۰۰، دخترى كه نمى گويد يا فراموش مى كند بگويد از كجاست اما به نظر مى رسد كه از ايران نباشد ادامه مى دهد: «در جامعه آزاد كه يك دختر ۱۴ ساله ممكن است عاشق يك پسر هم سن و سال خودش بشود، اگر چه موقتى است اما ممكن است بينشان مسائلى رخ دهد.

اينجا تحقيقى كرده اند در مورد دخترها و مى گويند دخترانى كه در سنين پايين با پسرها ارتباط جنسى برقرار مى كنند در تحصيل و زندگى و... موفق نبوده اند، درصد افسردگى و مشكلات ديگرشان نسبت به دختران ديگر بيشتر است. مى خواهم بگويم كه حتى اينجا هم موضوع چگونگى رابطه جنسى، يك مسئله حساب مى شود.»

مريم ۲۶ ساله از تهران مى گويد از ابتداى نوجوانى كوشيده است خودش را هم به لحاظ روحى و هم به لحاظ جسمى بشناسد: «من روى خودم شناخت دارم. تجربياتم به من مى گويد كه هم رابطه جنسى بدون عشق ممكن است و هم عشق بدون رابطه جنسى اما رابطه جنسى مى تواند يك نماد متعالى از عشق باشد. هر دو در زندگى لازم هستند و نمى توان يكى را به خاطر وجود ديگرى از زندگى حذف كرد.» مريم در پاسخ به اين پرسش كه ترجيح مى دهد با مردى كه رابطه جنسى پيش از ازدواج داشته و يا مردى كه از اين ارتباط بى بهره بوده است ازدواج كند، مى گويد، ترجيح مى دهد با نوع اولى ازدواج كند. هر چند اضافه مى كند كه اگر در زندگى عشق و رابطه جنسى با هم باشد، مطلوب تر است.

اما آژين ۱۶ ساله از فرانكفورت آلمان كه از ID خواهرش استفاده مى كند معتقد است نقش خانواده خيلى مهم است: «آدم بايد بتواند با دوستان و مخصوصاً پدر و مادرش در رابطه با اين مسائل صحبت كند. ولى در ايران اين كار خيلى مشكل است. بنابراين بچه ها هم نمى دانند كه با موضوع مسائل جنسى چطور بايد برخورد كنند. من مثلاً وقتى نمى دانم رابطه چطور شكل مى گيرد و به پيش مى رود، نگران مى شوم. اما اينكه رابطه جنسى از دوست داشتن و عشق جدا باشد يا نه، بستگى به طرفين دارد. [...]» «مهرانگيز ۴» نوبت گرفته است و دوباره صحبت مى كند: «كسانى كه آزادى جنسى را تبليغ مى كنند به اندازه همان ها كه محدوديت هاى جنسى را ترويج مى كنند در يك مسير هستند.

خواهر من در تهران مى گويد كه آنجا خيلى ها نه به خاطر فقر و نه به خاطر محدوديت هاى مالى خودفروشى مى كنند. چرا؟ فقط به خاطر همين ترويج آزادى جنسى، حرف هايى كه بعضى ها در خارج مى زنند، در داخل تأثير مى گذارد. كلى اتفاق مى افتد و به كسى هم بر نمى خورد. اين همه مسئله فحشا و زنان خيابانى و [...] مطرح است اما آنقدر كه در جامعه اتفاق مى افتد و هر روز با آن مواجه هستند كه انگارى جامعه نسبت به آن واكسينه شده. بنابراين هر دو طرف حقوق زنان را ضايع مى كنند.» مهر انگيز مى كوشد به كسانى كه در خارج از كشور در خصوص اهميت آزادى جنسى صحبت مى كنند جوابى داده باشد: «رابطه جنسى بدون تعهد به كجا مى رود؟ به نظر من رابطه جنسى مانند غذا خوردن نيست.

اگر با اخلاق همراه نباشد، انسانيت انسان را از بين مى برد و خانه و خانواده را نابود مى كند.» در همين اثنا كه مهر انگيز اين حرف ها را مى گويد و افراد داخل اتاق پالتاكى مى شوند، در صفحه چت كنار اسامى افراد اتاق، بايد كلى حرف بشنود كه چرا اينگونه فكر مى كند. برخى تأييدش مى كنند برخى هم نه ... كلى بد و بيراه كه البته مدير اتاق نمى تواند نوشته ها را كنترل كند اما يكى از اين نوشته ها به مهر انگيز اشاره مى كند كه تحت تأثير فضاى داخل كشور و تربيتى كه شده اين حرف ها را مى زند [...] پالتاك است ديگر، نيلوفر مى رسد. چهل ساله است. صحبت هاى آژين كه اهميت خانواده را گوشزد كرد با اهميت مى خواند: «در رابطه با مسائل جنسى شناخت خيلى مهم است. ما بايد بتوانيم بفهميم كه چه موقعى عاشق هستيم و چه موقع دچار هوس. كسانى هستند كه در سنين پائين مى توانند وضعيت حس و عاطفى خودشان را به خوبى توصيف كنند اما افراد زيادى هم هستند كه با وجود سن بالا نمى توانند توصيف كنند در چه موقعيت احساسى قرار گرفته اند.

دختران در خانواده هاى ما به محض اين كه در خصوص اين نوع روابط و حتى فكر كردن به آن صحبت مى كنند سركوب مى شوند و تهمت نانجيبى مى خورند اما پسران در اين خصوص بلاحصر دستشان باز است. هر چند فرهنگ حاكم بر جامعه هم مهم است. آژين به موضوع خيلى خوبى اشاره كرد. بچه ها بايد بتوانند در مدرسه در رابطه با اين مسائلشان صحبت كنند وگرنه دچار مشكل مى شوند. حداقل خانواده ها بايد فضايى براى فرزندانشان به وجود بياورند كه صحبت كنند. دست هيچ كس را نمى توان بست. اگر قانع نشوند، مخفيانه انجام مى دهند. ما پدر و مادر ها نبايد از سئوالات بچه ها بترسيم.» شادى از ايران زاويه ديگرى از اين ماجرا را پى مى گيرد و مى گويد: «پسرهاگله مى كنند كه دختر ها در ايران از رابطه، دنبال خواستگارى و ازدواج هستند. دختر ها هم گلايه مى كنند كه پسر ها از ارتباط به دنبال ارتباط جنسى هستند و مى گويند نمى توانند به پسر ها اعتماد كنند. [...]»

مژده برمى گردد به خانواده و جامعه: «جامعه يك سرى وظايف در قبال افراد در خصوص مسائل جنسى دارد مثل آموزش. از وقتى كه كودك به مدرسه مى رود بايد متناسب با سطح آموزشى اش، آموزش بگيرد. هم از لحاظ روانى هم از لحاظ بهداشتى تا سلامت افراد خانواده به خطر نيفتد. اين نهايت نقش جامعه است. به نظر من رابطه آزاد جنسى با بى بندو بارى متفاوت است. وقتى از كنترل صحبت مى كنيم نهايتاً پاى يك نهاد سوم به ميان مى آيد كه رابطه را از لحاظ شخصى خارج مى كند. [...]

شناسه «لاو استورى گيت» از هلند عشق را نهايت احساس يك موجود زنده به موجود ديگر مى داند[...]» مهشيد ۳۸ ساله از سوئد مى گويد وقتى در تهران بوده هيچ آموزشى را از خانواده و جامعه نگرفته است: «خيلى ها تنها مسير آموزشى شان در ايران ديدن فيلم هاى[...] است كه بدترين انتخاب است. كسى هم نمى تواند جلوى اين جوان ها را بگيرد چون مسير ديگرى وجود ندارد.» «بى فروغ» حرف يكى ديگر از شركت كنندگان را پى مى گيرد و مى گويد: «اگر دخترها از پسرها گله مى كنند به خاطر اين است كه معمولاً به صورت ابزارى مورد استفاده قرار مى گيرند و اضافه مى كند: «دختران هم نياز جنسى دارند اما به خاطر مسائل بعدش در جامعه جلوگيرى مى كنند. به همين جهت دختران به روابط جنسى در قالب ازدواج نگاه مى كنند. حتى در ايران خود پسرها هم ترجيح مى دهند كه با كسى ازدواج كنند كه تجربه كمترين رابطه جنسى را هم نداشته باشد.[...]»

«ياران را چه شد» مى آيد روى خط: «آقا خواستم بگم، كه همه ابعاد فحشا در ايران فقر نيست. اى كاش فقر بود چون كه با پول خرج كردن مى شد حلش كرد مسئله عميق تر از اين حرفهاست...» صدايش قطع مى شود...

«هفت سنگ» از ايران مى گويد: «عشق و رابطه جنسى در ايران معضل شده است چرا؟ براى اينكه تا آخر دبيرستان سعى مى كنند بچه ها را از اطلاعات در اين مورد دور نگهدارند. جوان ها هم نسبت به اين چيزها شناخت دقيقى ندارند و نمى دانند با آن نيم ديگر جامعه چگونه ارتباط برقرار كنند. پس آزمون و خطا مى كنند و نمى دانند كه از هر نوع رابطه اى چه مى خواهند و تا چه حد مى توانند پيش بروند...» من قطع مى شوم. لعنت به اين خط هاى كم سرعت آبروبر. اما بحث ادامه دارد. نه در اتاق كوچك پالتاكى، بلكه در وسعت شهر. خانه هايمان و صفحات حوادث روزنامه ها. در خبرى خواندم دخترى كه به تازگى به سن بلوغ رسيده بود از تحولاتى كه برايش اتفاق افتاده بود گمان مى كند كه باردار شده است و از ترس اين خودش را از بالاى ساختمان پرت مى كند و مى كشد. خبر ديگرى را به ياد آوردم كه مى گفت چندين هزار فيلم و ... مبتذل كشف شده و من به بازار بزرگى فكر كردم كه مشترى اين كشفيات بوده و هست... باز صحبت فجيره و بمب ساعتى ايدز، دختران فرارى و سيلى هايى كه در جواب يك پرسش به صورت ها نواخته شده است در يك آن مى آيد در ذهنم و مى رود. به آموزش و پرورش و صدا و سيما و خانواده هايى كه مستاصل نمى دانند بايد چه كار كنند و تغييرات عمومى جامعه را چگونه در تربيت فرزندانشان دخيل كنند و آرامش را به آنها هديه بدهند. پالتاك در نقطه صفر مى ماند و من بايد سريع اين گزارش را اديت كنم كه به هيچ كس هم بر نخورد، دچار ابتذال هم نشوم و خيلى چيز ها سرجايش بماند. الان كه به آخر گزارش رسيده ام مى بينم چقدر اين تلاش براى ماندن روى نقطه صفر است. نيست؟

                     

پیشنهاد   تعداد پيشنهادات= 6