<------

هيچ جاي چون و چرا نيست كه جنس ضعيف اگر پاي دعوا به ميان بيايد به هيچ وجه نمي تواند حريف جنس قوي باشد. به اين ترتيب، قرن هاست كه مردها غلبه دارند اگر چه تكنولوژي در قرون 19 و 20 اين وضع را عوض كرد. زور بازو آن قدر ديگر در شرايط اجتماعي پسا صنعتي و قرن اطلاعات ارزش ندارد. بنابراين مادينه هاي بشري با يك قدرت انتقام جويي برخوردار از همان سرعت رشد تكنولوژي به پا خاستند. قضيه  اين نيست كه بين زن و مرد توافق و هماهنگي به وجود بيايد بلكه شرايط اجتماعي مدرن و بي اعتنا به زور بازو براي  مردها نسبت به زن ها امتيازي باقي نگذاشته. و مردها با وجود اين كه مي خواستند نتوانستند جلوي به پاخاستن ضعيفه ها را بگيرند. به دليل اين كه در تاريخ اقويا نمي گذاشتند كه ضعفا به آساني پيروز شوند، در گذشته نرها قوي تر بودند و حتي با نرهاي ضعيف تر از خودشان هم مي جنگيدند و آن ها را مي كشتند. اما حالا ديگر زورآزمايي سر قدرت بين مردها نيست، حالا زن ها هم مي توانند به قدر مردها خشن و سنگدل باشند.

به رغم ماهيت صعودي رشد تكنولوژي، با اين همه هنوز هم ريشه همه تفاوت هاي جنسي نخشكيده، از جمله بارداري. بارداري جنس مؤنث حدود يك سالي طول مي كشد. يك سال مدت كمي نيست. كم وبيش هر زني دست كم يك بار در زندگي اش اين مرحله را مي گذراند، و تاثير اين امر روي مبارزه قدرت بين جنس ها بي معنا نيست و به نفع زنان نيست. مثلا، زنان باردار نمي توانند كار بكنند. از اين رو، در ميان ملت هاي از لحاظ تكنولژي پيشرفته از هر حيث، قدرت جنس ها در جامعه بشري هنوز كاملا يكسان نيست و مردها دست بالا را دارند، تا حدي البته به دليل موقعيت گذشته.

زنان زيادي، بخصوص آن هايي كه در عرصه ژنتيك مبارز هستند، شكايت دارند و راي زني مي كنند براي تساوي جنسيتي كه به فمينيسم هم معروف است (در اواخر قرن بيستم اين قضيه شروع شد). عدالت خواهي آن ها تظاهر صرف است. قضيه پشت پرده، غريزه اصلي حيواني است و به دنبال قدرت بي انتها رفتن، و بيشتر از مساوات مي خواهند مردها را كنترل كنند، صدمه بزنند و نابود كنند، همان كاري كه جنس مذكربه درجات متفاوت در گذشته با آن ها كرده است.

فمينيسم در واقع يك تركيبي پارادوكسي است. در ظاهر براي حقوق زنان مي جنگد ولي در باطن آن حس انتقام جويي ضعيفه هاست كه با ظهور تكنولوژي تقويت شده.

حال كه مي دانيد تصور مشخصي از فمينيسم داريد اين امر شايد مستقيما به تصميم گيري و فكر شما كمك نكند اما درباره اش فكر كردن ممكن است در مورد مسائل بين دو جنس شكل جديدي به نظر شما بدهد و قادر شويد از اين پس مبناي تصميمات و رفتارهاي تان را آگاهي به حقيقت قرار دهيد

                                                                                                                         از اين پس چه کسی می تواند به ما نه بگويد؟ 

و حالا تنها چيزي كه براي كار خير انجام دادن لازم دارد نيت خير است.         

 

اعترافات يك تو‏‎اب ”ان. جي. او“يي          -------> 

 

‏‏ملت شريف ايران،

اينجانب يكي از عناصر خطرناك باندهاي عنكبوتي موسوم به ”تشكل‎هاي زنان“ (ان. جي. او.) هستم و  پيش از آن‎كه سعادت پذيرش در كنكور ”دانشگاه اوين“ نصيبم شود با مروري بر حركت‎هاي ناميمون خود، بدين‎وسيله در پيشگاه شما مردم، شرمساري و ندامت خود را اعلام مي‎دارم. باشد تا زنان هم‎وطنم از زندگي نكبت‎بارم درس گيرند و اغفال نشوند.

ما در اين باندهاي مخوف به‎نام تشكل‎هاي زنان، جهت فعاليت‎هاي به‎ظاهر فرهنگي خود  به‎طور مرتب و مخفيانه در فرهنگسراها ـ كه نام شناسنامه‎اي‎شان افطارسراست ولي ما به ناحق آن‎ها را فرهنگسرا مي‎ناميديم ـ جمع مي‎شديم. در اين جلسات مخفي كه با اجازه مخفيانه مسئولان فرهنگسراها بود براي برپايي مخفيانه سمينارها و كارگاه‎هاي آموزشي، كار‎هاي خيلي خيلي خطرناكي مي‎كرديم ـ از جمله خريد شيريني‎هاي ارزان‎قيمت و مخاطره‎آميز براي پايان مراسم و دعوت از سخنرانان خطرناك! بعد هم مخفيانه از سازمان‎هاي مربوطه مجوز مي‎گرفتيم و مخفيانه خبر اين سمينارها و كارگاةهاي آموزشي رادر روزنامه‎ها چاپ مي‎كرديم و زنان مدعو هم به‎طور مخفي در اين كارگاه‎ها و سمينارها شركت مي‎كردند و مخفيانه در مورد خشونت‎هايي كه اصلا در جامعه وجود نداشت مثل ”كتك خوردن زنان“ پچ پچه مي‎كردند.

در ضمن مشاوره‎هاي خطرناكي هم به زنان مي‎داديم و از همه بدتر برخي از قوانين مدني نوشته شده در كتاب مجموعه قوانين جمهوري اسلامي را به آن‎ها ياد مي‎داديم. اما متاسفانه در حين اين عملكردها ناخودآگاه تحت تاثير تهاجم فرهنگي استكبار هم قرار داشتيم. اكنون براي سبك كردن بار گناهان‎ بي‎شمارمان سعي مي‎كنم  آن‎ها را تا حد امكان در اين‎جا افشا كنم:

 

1 ـ ما آن‎قدر دچار تهاجم فرهنگي بوديم كه كتك زدن زنان را كاري قبيح و عملي ضدانساني و خشن فرض مي‎كرديم. درصورتي كه نمي‎دانستيم اين چيزها را سازمان سيا از آمريكا به ما القاء كرده است و حالا در فضاي آزاد و گل و بلبل كنوني سرمان به سنگ خورده و متوجه شده‎ايم كه چقدر دچار اشتباه بوديم كه مشت و لگدهاي مهربانانه‎ي شوهران و برادران‎‎مان را ”تبعيض عليه زنان“ جلوه مي‎داديم. درصورتي كه اكنون مي‎فهميم اين‎ها مسائل دنياي غرب (دشمن) است و در فرهنگ ما، زن ايراني بعد از كتك خوردن به هيچ وجه احساس بدبختي نمي‎كند.

 

 2 ـ ما در اين شبكه‎ها و باندهاي مخوف، تحت تاثير تبليغات بيگانگان، به غلط از تاثير فقر كه به عقل ناقص ما باعث گسترش فحشاء در ميان زنان مي‎شود سخن مي‎گفتيم درصورتي كه اخيرا متوجه شده‎ايم براي حل مسئله فحشاء به جاي سخنراني و آموزش، بايد 10 زن فاحشه را به قتل مي‎رسانديم تا به وظيفه ملي و انساني‎مان به‎خوبي عمل كرده باشيم. اما چون تشكل‎هايي مرموز و فريب خورده بوديم تصور مي‎كرديم بايد گفتگو كنيم نه كشتار.

 

3ـ ما به جاي آن‎كه به شاهراه‎هاي بزرگ دانش هسته‎اي فكر كنيم كه وظيفه هر شهروند ايراني است از حقوقي غربي مانند حق طلاق يا حق حضانت كودك براي مادر دفاع مي‎كرديم و چه اشتباه بزرگي!! به راستي وقتي اين سطور را مي‎نويسم عرق

 

 

مانیفست رفرافمینیسم