مردها عاشق زن هاي آزادند، اما از آزادي زنان متنفرند!

 

"فمينيست زني است كه درباره زندگي اش حقيقت را مي گويد." ويرجينيا وولف

 

"من خودم هرگز نتوانسته ام دقيقا بفهمم كه يك فمينيست چه هست. تنها مي دانم كه مردم هروقت احساساتي ابراز مي كنم كه بين من و گل قالي تمايز ايجاد مي كند بهم مي گويند فمينيست هستم." ربكا وست، 1913

 

كارگر خواهرم بعد از اين كه فهميد تو يك سمينار شركت كرده ام ابتدا خواست بداند سمينار يعني چه و وقتي فهميد بحث درباره حقوق زنان بوده گفت، خوب حالا وضع ما چه مي شود؟ من مچ دستم بدجوري درد مي كند اما مجبورم كار كنم تا خرج تحصيل دخترم را بدهم. كاش به من گفته بوديد تا بهتان مي گفتم كه تو اين جلسه تان تحصيل مدرسه را اقلا مجاني كنيد.

جيجي فرانسيسكو در بحث درباره جهاني شدن يكي از معايب عمده اش را تكيه wto, wb, imf  بر اين كه هركس كار نكند نان نمي خورد دانست ( اقتصاددانان اين نهادها اين ديدگاه را نقطه قوت خود مي دانند) و صرفا منوط كردن بقاي انساني به كاري كه درآمد اقتصادي داشته باشد. فمينيست ها در اين باره چه كرده اند؟ در فرانسه بعد از مدت ها دعوا سر حجاب داشتن يا نداشتن دانش آموزان با راي دولت شيراك مبني بر ممنوعيت حضور نشانه هاي بارز ديني در مدارس (ميزان بارز بودن را چه كسي اندازه مي گيرد؟) بالاخره تاكيد شد كه حجاب سلاح است. آيا فمينيست ها آن را به اين چشم نگاه مي كنند؟ همه اين ها سؤالاتي است كه تا جاي خود را محكم در ميان اين هياهوي بسيار بر سر هيچ پيدا نكنيم نمي توانيم بهشان جواب بدهيم. اين نوشته هم كه از جاهاي مختلف گرد آوري شده تلاشي است براي جا مشخص كردن هرچند كمي كج و ناهموار! 

 

خيلي ها حرف حمايت از حقوق زنان را مي زنند و با اين همه وقتي به واژه اش يعني فمينيسم مي رسيم رو ترش مي كنند: گاهي بي تفاوت هستند، گاهي دشمن سرسخت، گاهي فمينيست دو آتشه اما همه اين ها توضيح لازم دارد. يعني نمي شود همين طوري فهميد كه از چه موضعي به فمينيسم نگاه مي كنند: از پايين، از بالا، از چپ، از راست؛ يا فكر مي كنند هرجا كه آن ها هستند مركز دنياست – موضع مخالفان فمينيسم در ايران كه خيلي پيچيده است، چون فقط دانش خود را دانش فمينيستي، آن هم  براي رد فمينيسم، مي شمرند و مدام مي نويسند فمينيست ها معتقدند كه.... و آن وقت حرف هاي عجيب و غريب از قول فمينيست ها مي زنند.

چرا اين موضعگيري ها وجود دارد؟

برخي ها معتقدند كه تقصير خود زنان است كه از حقوق شان دفاع مي كنند. مي توانند اين كار را نكننند. كاري كه قبلا نمي كرده اند و مشكلي هم نبوده! يا اين كار را به مردها واگذاركنند، كه خيلي بهتر است. مگر دائما زحمت نمي كشند و برايمان توضيح نمي دهند كه جنبش زنان بايد اين كار را بكند و اين كار را نكند، خب اگر ما نباشيم و خودشان كارها را به عهده داشته باشند زحمت توضيح دادن به ما از گردن شان برداشته مي شود و خيلي هم زودتر حقوق زنان به آن ها داده مي شود! عيب كار ما اين است كه رهبران خردمند مذكر نداريم. عيب كار ما اين است كه در ضمن – به دليل نداشتن همان رهبران خردمند -  از حقوقي دفاع مي كنيم كه نبايد دفاع كنيم، مثلا از حقوق سقط جنين و از لزبين/گي/باي سكچوال/ترنس جندرها.

خب، اولا فقط فمينيست هاي سكولار از اين حقوق دفاع مي كنند و در ثاني صد شال پيش كه اكثر فمينيست ها با سقط جنين مخالف بودند، باز هم عموما همه از زنان "آزاديخواه"، يعني فمينيست ها، بد مي گفتند و متحير بودند كه زن ها براي چه به خودشان دردسر مي دهند و از خانه، كارخانه، كارگاه، مزرعه بيرون مي آيند و مقاله مي نويسند و بحث حق و حقوق مي كنند؟  راستي چرا؟

چون نمي خواستند همچنان زير بار نظم موجود بروند يا چون تصويري كه از زن ارائه مي دادند كه با تصور عامه تفاوت داشت؟ ديگر تظاهر به توسري خور، لوس و نازنازي بودن نمي كردند!

ماها كه كافي بوده كسي در اين مملكت حرف حقوق مان را بزند تا تكفير شويم. حتي وقتي حضور نداشته ايم و هيچ كاري نكرده ايم باز فحش خورده ايم. كافي است نظري به غزالي و مقاله هايي كه دوستان درباره نگاه او به زن نوشته اند بيندازيد. و نگاه غزالي نگاه غالب و مسلط و رسمي است. نماينده  فرهنگ غالبي كه هيچ گاه خصومتش را با "مدعيان آزادي زنان" كم نكرده و نمي كند. اگر حالا بهش مي پردازد به خاطر كنوانسيون رفع تبعيض است كه سندي بين المللي است و با قدرت و روابط بين الملل و چيزهاي مهم ربط مي يابد و زنان كوچك ترين و بي اهميت ترين بخش مسئله هستند. تمامي نقدهاي نوشته شده و سمينارهاي برپا شده با راست  و دروغ هايي كه طي آن ها مطرح مي شود، از جمله اين كه ايالت متحد كنوانسيون را امضا كرده كه واقعيت ندارد و نكرده (خنده دار است كه اين دروغ را انجمن پژوهشگران زن مسلمان مي زند!) اين را مي گويد و فرياد مي زند.

شايد همين حالت جوابگويي است كه باعث مي شود فمينيسم خيلي خوشايند نباشد. هيچ كس بدش نمي آيد  زن ها از حقوق شوهرها و پسرهاشان دفاع كنند اما اگر از حقوق خودشان دفاع كنند واويلاست.

خيلي از آن هايي كه اهل بخيه اند فكر مي كنند جماعت فمينيست ها را به اين دليل دوست ندارند كه آن ها از مردها انتقاد مي كنند. اما، همين جماعت به چهره توهين آميزي كه در ادبيات و بسياري از كتاب هاي به ظاهر مدافع حقوق مردان از آن ها ترسيم مي شود اعتراضي ندارند.

پس از آن كه همه دلايل ممكن خصومت فرهنگي نسبت به فمينيسم را مرور كرديم همه شانه بالا مي اندازند و مي گويند "خب، ما اين كلمه را دوست نداريم. چرا يك كلمه ديگر جايش نگذاريم؟" اما در دهه 50 كه فمينيست ها اسم خودشان را گذاشته بودند "تساوي طلبان" فرهنگ مسلط فكر مي كرد كه خيلي از مد افتاده هستند.

تنش بين اعتقاد عمومي به رعايت حقوق زنان و خشونتي كه همه بدون استثنا نسبت به فمينيسم نشان مي دهند اغلب به نظر مثل يك راز ناگشودني مي رسد... تا وقتي كه آدم اين تعريف جذاب را در نشريه تاريخ زنان (The Journal of Women History) مي خواند:

 

فمينيسم تاكيدي است بر اين كه زنان به عنوان يك گروه به طور تاريخي در مقايسه با مردان هم نژاد، هم طبقه، هم قوم، يا هم جنس خودشان دچار محروميت بوده اند؛ و تعهدي است بر تغيير ساختارهايي كه به طور منظم به مردان نسبت به زنان امتياز مي دهد.

 

فمينيسم تاكيدي است بر مشكلي اخلاقي كه اغلب انكار شده و تعهدي است به تغيير اجتماعي.   

فمينيسم به عصب مي زند چون نه تنها تلويحا مي گويد كه ما دو رو هستيم، بلكه چون مي گويد كه در روابط زن و مرد چيزي غلط است و روح ما را عذاب مي دهد و ما را به گام نهادن در جهاني ناشناخته مي كشاند.

واژه فمينيسم دقيقا براي اين تهديد كننده است كه پتانسيل شكل جديد دادن به شيوه نگاه كردن ما به دنيا را دارد. اين امر هريك از ما را مي كشاند به اين كه نه فقط در آينه نگاه كنيم... و با دقت هم نگاه كنيم، بلكه در مورد آن چه كه در آينه مي بينيم كاري بكنيم.

در مقابل اين پس زمينه، انعطاف پذيري جنبش زنان فوق العاده است. تقريبا در تمامي فرهنگ ها در همه دوره هاي تاريخي، زنان به طور فردي در مقابل سلطه مردانه مقاومت كرده اند. هنوز هم همين طور است، اما مقاومت فردي مشكلاتي اجتماعي مثل مردسالاري را حل نمي كند. زنان به عنوان يك گروه فقط از طريق مقاومت سازمان يافته كاري از پيش برده اند.

در فرهنگي كه اشخاصي را كه مردها را در طبق نگذارند و حلوا حلوا نكنند به فضاحت مي كشاند، جاي شكرش باقي است كه همين تعداد فمينيست هم وجود دارد بخصوص زن هايي كه داراي سن و سالي شده اند و كار مي كنند. نيمي از زناني كه من در طول عمرم شناخته ام فميميست بوده اند و لابد تعجب مي كنيد اگر بگويم كه هيچ وقت هم در عمرم با يك زن لزبين هم صحبت نشده ام.

چرا زن ها از فمينيسم استقبال مي كنند؟ آيا جوابش اين است كه مردها آن ها را ذله كرده اند؟ اين جواب و امثال آن به درد خور نيست.      تریبون آزاد

رنج سركوب جنسي را هم زن ها مي كشند. ببينيد چقدر افسردگي در بين زن ها رابج است. در شكل جن زدگي هم هست. من فقط مطمئن نيستم كه فمينيست ها بيشتر از آن كه با خودشان دعوا دارند با مردها دعوا داشته باشند. انواع تغيير و تبديلات در فمينيسم نشان مي دهد كه تعيين كردن اين كه چه وقت يك زن اين صيحت خردمندانه آدر لرد را كشف خواهد كرد كه: "سكوت تو حامي ات نخواهد بود." غير ممكن است(گاهي زن ها به دليل تجربه شان فعال اجتماعي مي شوند، اما هميشه هم نمي شود گفت كه چرا. گرچه ما مي توانيم مراحل را حدس بزنيم با اين همه واكنش انسان ها بسيار متفاوت است.) با وجود اين جذابيت فعاليت اجتماعي گويي در 3 چيز است: اخلاقيلت، جامعه، و ماجرا. ليلي پينتا-ريد به دوستانش مي گويد:" دليلش خيلي ساده است: عدالت."

ورتا تيلور كه مورخ است دريافت كه فعالان اجتماعي را نه تنها خشم بلكه شادي مشاركت، دوستي و عشق زنان ديگر، و غرور ماندن بر سر اعتقادات خود در مقابل مخالفت شديد به تحرك وا مي دارد. يك فمينيست دهه 50 گفته است:" به قدر يك رابطه عاشقانه هيجان دارد، دوامش هم بيشتر است." 

گفتن اين كه فمينيسم هيجان دارد به معني انكار اين مسئله نيست كه كار در سازمان هاي فمينيستي پر از تنش است. مثل همه جنبش هاي اجتماعي مدرن، جنبش فمينيستي آشفته است، اتحادهاي موقتي گروه ها و افرادي است كه گرايش به ايجاد تغيير سيستماتيك دارند. و هميشه در معرض يار و ياركشي است. در واقع، چند فعال معتقدند كه جنبش فمينيستي همين حالا هم خودش را به مردسالاري فروخته، بحثي كه بعدا مطرح خواهم كرد. بسياري از كش و واكش ها درون جنبش زنان شبيه به مشكلاتي است كه جامعه بزرگ تر دارد: قوم پرستي، تبعيض طبقاتي، تبعيض سني، تبعيض نژادي، تنش هاي ديني و بيگانه هراسي و فردگرايي.اما من معتقدم فمينيست ها سخت تر از بيشتر مردم براي يافتن راه حل تلاش مي كنند. به هر حال، همه اين مشكلات در مقابل آخرين مانع رنگ مي بازد. اين كه چطور بايد قضيه را به مردها حالي كرد "كه بفهمند"؟

مردها هميشه در فعاليت هاي فمينيستي درگير بوده اند. و تفاوتي ايجاد كرده اند. وقتي اليزابت كدي استانتون در 1848 گفت كه زن ها بايد براي حق راي بجنگند، همه دستش انداختند تا اين كه فردريك داگلاس معتقد به لغو بردگي در دفاع از او سخن گفت. اما، زنان خيلي زود فهميدند كه حتي مردهاي پيشرو هم گرايشي به "قبضه كردن اوضاع" دارند.

 

زن ها هم مثل همه گروه هاي سركوب شده دريافتند كه براي تعريف مجدد خودشان بايد يك جدايي اي از گروه مسلط وجود داشته باشد. بعضي ها معتقدند كه اين جدايي بايد كامل باشد. اما اكثريت مي خواهند كه مردها هم در كنارشان براي عدالت جنسيتي مبارزه كنند  ووقتي آن ها بي اعتنايي يا خشونت نشان مي دهند به حق آزرده مي شوند. همان طور كه بتي لين عكاس در 1999 گفت:.......--------->

  <-----

محافل غیر فمنیستی و ضد فمنیسیتی و فمینست های اون ور آب و فمینیست مخفی این ور آبی به سرعت با صدور بیانه ای 64 بیتی هر گونه دست داشتن در این انفجار سوسکی را تکذیب کردن.

در همین هیر و ویر زنی که تا حالا با لباس بالماسکه در جشن شرکت داشت و صداش را هم در نمی آورد که من کی هستم، نقابش را کنار زد و پیام کتبی «بیب» را تسلیم «تریبونک »کرد. در این پیام آمده بود: «خودتون و تریبونک تون و کاراناوالک تون و نوشینک تون و پروینک تون همه را با سوسک یکی می کنم.»

 

 

پلیس و پفک

 

  پرس نیوز:

چند ساعتی از شروع جشن نگذشته بود که گروه فشار از همه طرف به پارک لاله سرازیر شدن. زن ها که یاد 8 مارس پارسال افتاده بودن. می خواستن برن مجوز شون را که هزار تا امضا پاش داشت و هزار نفر قول داده بودن که کنسلش نکنن بیارن و نشون پلیس ها بدن که دیدن پلیس ها به جای باطوم یه عالمه پفک و چیبس برای جشن آوردن تا پیش خانم هاشون که با لباس های بالماسکه داشتن اون وسط می رقصیدن خودشیرینی کرده باشن.

 

غذا فقط نون و پنیر

کیچن نیوز:

در نقاط مختلف پارک میزهایی که با انواع و اقسام غذاها تزئین شده بود دیده می شد.نان سنگک و پنیر، نان بربری و پنیر، نان لواش و پنیر، نان تافتون و پنیر،نان ماشینی و پنیر، نان و پنیر گردو، نان و پنیر و کره و نان بربری و پنیر تبریزی، نان سنگک و پنیر فرانسوی، نان لواش و پنیر سوراخ سوراخ تام و جری،نان باگت فرانسوی و پنیر سفید فتا و ... از جمله غذاهای متنوعی بودند که با آنها از مهمانان کارناوال پذیرایی می شد.پنیرهای کاله نیز به دلیل وجود [بیب] در [بیب دارهای] شرکت کاله از طرف زنان تحریم شده بود.

---->